سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طنز - نازک خیال
دل، سرچشمه حکمت و گوش، آبگیر آن است . [امام علی علیه السلام]
من به ایمیل کمتر سر می زنم! کامنت بگذارید
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
236477
بازدیدهای امروز وبلاگ
8
بازدیدهای دیروز وبلاگ
58
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک ]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
طنز - نازک خیال
مدیر وبلاگ : احمد نازک تن[168]
نویسندگان وبلاگ :
الهام خانوم (@)[29]


بسیجی بوده و انشاءالله مانده باشم. منتظرم صاحب امرمان بیاید. اگر بر ناروایی که از خودی سرزده صبر می کنم ، برای وجود دشمن است . و اگر بر آن صبر نکرده و نهیب می زنم ، برای وجود خطری بزرگتر است : دشمن اکبر!(نفس)
لوگوی وبلاگ
طنز - نازک خیال
فهرست موضوعی یادداشت ها
طنز[123] . سیاست[21] . یادداشت ها[15] . خبر[4] . سوال سرخ و پاسخ سبز[4] . عدالت . فرهنگ . فطر . آرشیو طنز دیماه 86 . آزار . آمریکا . اخلاق . اسارت . براندازی نرم . بردگی . جنگ نرم . خاطرات دوران جنگ . خاطره عبرت آموز .
بایگانی
یادداشتها
آورده بودند ! که : (طنز)
خاطرات طنز حج
نوشته های منتخب سایت
دی ماه 86
بهمن ماه 86
اسفند 86
پیوندهای روزانه

جریان احمدی نژاد [114]
حزب الله می رزمد [191]
صدای عدالت [182]
نیز هم [127]
نقطه سر خط [122]
[آرشیو(5)]

اوقات شرعی
لینک دوستان

تنها علمدار
گردان وبلاگی کمیل
متین نیوز
جعفر گلابی
صدای عدالت

لوگوی دوستان

خاطرات باورنکردنی یک حاج آقا - به روز رسانی :  1:57 ع 90/1/6
عنوان آخرین نوشته : وب حاج آقا راه اندازی شد !!

شیعیان اهل سنت واقعی - به روز رسانی :  9:4 ع 87/9/30
عنوان آخرین نوشته : غدیر حقیقت انکار نا پذیر تاریخ

جستجوی وبلاگ
:جستجو

با سرعتی بی نظیر و باور نکردنی و اعجاب انگیز متن یادداشتهارا کاوایش کنید!

اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن

عنوان متن اکبر شاه و نافرمانی مدنی! سه شنبه 86 اسفند 21 ساعت 8:24 صبح

پشه و اکبرشاه و...نافرمانی مدنی و...

داشتم برای الهام خانوم قصه می گفتم! این ایام از بس که وزارت کشور و شورای نگهبان و احزاب و صداو سیما پته ی هم را روی آب ریخته اند، کار و بار ما کساد شده و نشسته ایم اخبار گوش می کنیم و می خندیم!

بله ! داشتم عرض می کردم که پاهایم را انداخته بودم روی هم و لم داده بودم به صندلی فنری و همینجور که الهام خانوم زل زده بود به دهان قصه گوی ما و دستش را زده بود زیر چانه اش؛ ما هم قصه می گفتیم! از شما چه پنهان که قصه ذاتا کوتاه بود؛ و به هیچ شکلی درازتر از این نمی شد! اما روسری الهام خانوم هم از حواس پرتی سر خورده بود و رفته بود عقب و عنقرب داشت می افتاد و همین مساله عاملی شد تا قصه ما کمی درازتر شود!! و اما قصه از این قرار بود که : روزی بود و روزگاری؛ پشه ای بر سر شاخ درختی نشست. بادی  وزیدن گرفت و پشه را در این باد راه گریزی نبود جز آن که در پشت برگ پنهان شود! اما برگ و شاخ ها در باد تکان تکان خوردند و از بخت بد ، بر اندام نازک پشه هم ... نواختند! باد که خوابید؛ پشه با غیظ و درشتی رو به درخت کرد و گفت : ای درخت نامرد و نامراد! زنهار که اینک از شاخ تو برخیزم  بواسطه آن جور و جفا بود که بر من راندی و آن نامهربانی ها که با برگ و شاخه هایت روا داشتی! تو را لیافت این برگ و شاخ نبود و من برمی خیزم و برگها را هم فرمان می دهم که برخیزند و از این برخاستن اگر موجی در شاخ و بنت اوفتاد تو را پیشاپیش هشدار و آگهی داده ام و مرا زین سبب ملامت نکنی !

پس درخت در میان شاخ و برگ برگ خود بدنبال صاحب صدا گشت و گفت: آمدنت را نفهمیدم که رفتنت را بفهمم!!

قصه به اینجا که رسید ، الهام خانوم از خودباوری و خود بزرگ بینی پشه خنده اش گرفته بود و گفت : اگر میمون بود شاید نشست و برخاستش اثری می داشت !

عرض کردم قصه همین  است ! پشه ها باید سعی کنند به قد و قواره ی گربه ای ، میمونی ، خرسی، آدمی ، باغبانی ،... چیزی برسند تا اگر نافرمانی مدنی کردند ؛ کسی بفهمد!! نه آن که مثل اکبر شاه در تبعید برای ما نسخه تحریم انتخابات بپیچد و اگر هم شفا حاصل نشد ما را با درد و بلا تنها گذارد و بگوید : «خب نشد!»

این بنده خدا وقتی با این وزن و اندازه فعلی دچار چنین توهماتی می شود ؛ اگر روزی خدای ناکرده شاه بشود چه  بلایی بر سر ما خواهد آورد؟!


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن

عنوان متن زورگیر! دوشنبه 86 اسفند 20 ساعت 4:31 عصر

حاجی سر به بیابان گذاشت تا عمره گزارد . او را پرسیدند : چگونه توان بی قافله و کاروان راه سفر عمره در پیش گرفت و حال آن که توان برای چند سال بعد فیش گرفت ؟! تو دانی که در آن دیار غربت ، نیازمند آب و نانی ؛ و محتاج راهنما و روضه خوانی؛ و دزد و زورگیر در راه است، و آن که با خدمه و حشم و بیمه و ... باشد پادشاه است؟!

حاجی بگفت: دانم ! راست گفتی که زورگیران در سفر حج این امتند ؛ لکن نه در میانه راه، که در بانک ملتند! پول از تو می ستند و وعده 10 ساله ات هم نمی دهند! من عطای آن سازمان حج و راهنما و روضه خوان و بیمه و مسکن و ... اش را به لقای این بانک ملتیان بخشیدم و عمره آزاد را به یک میلیون و دویست چوب خریدم و الحال و فی الفور عازم دیار یارم ، بی صبر و بی نوبت ، بی منت دولت ! با کاروان آزاد ؛ هرچه بادا باد!

حاجی این بگفت و راهی شد تا نوروز هشتاد و هفت را در سفر عمره بگذراند و مال بی زبان را به دست زورگیران با ایمان نسپارد! 


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن

عنوان متن بی شوهری! سه شنبه 86 اسفند 14 ساعت 1:0 عصر

«بی شوهری» پدیده ای است ناشی از :

- نفوذ جاسوسان!

- حضور باندهای مافیایی!

- عدم کنترل «ما»!! بر قوه قضائیه!

- غر زدن برخی مطبوعات!

- و جود احزاب «بد»!! و غیر خودی !

- جمع نشدن کامل دیشهای ماهواره و فیلتر نشدن سایتهای ضد اخلاقی

 و هیچ ربطی ندارد به:

            - ترس شوهران از خانمهای مرد صفت و زیاده طلب!

            - گرانی مسکن و مخارج زندگی در اثر تورم

            - بیکاری در اثر کاهش رونق اقتصادی یا اقزایش هزینه های تکلیفی کارفرمایان!

            - عدم آموزش صحیح روابط زناشویی و عشق پاک

             - شرایط ترکمنچایی در عقدنامه های جدید! بر علیه مردان

            و....

لذا با کمال اطمینان اعلام می دارد:

 


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن

عنوان متن قبله عالم ؛ نشد! سه شنبه 86 اسفند 14 ساعت 12:0 صبح

قبله عالم ؛ نشد!

در احوال عیاشی ها و خاطرات خفن ناصرالدین شاهی آورده اند که :

( البته ما را از ذکر جزئیات عذری است بس عظیم !!و در بیان کلیات آن حکمتی است بس اعظم .پس گوش جان باز کن و به سمع حکمت بنیوش و بقول آیندگان ظرفیت داشته باش ! تا همچو مولانا برایت قصه حکمت آمیز کنم در بیان تفاوت شعار از عمل و شعاری که حسودان بد اندیش می دهند)  القصه ؛ مسابقه ای ترتیب دادند تا هرکس بتواند وزنه ای با (...) خود بردارد جایزه ای بس عظیم برد. پس مردان آنکاره را خواندند از گوش و کنار بلاد که بیایند و در محضر شاه مسابقه دهند و مسابقه را مردی از (...) ‌با برداشتن یک وزنه سه کیلویی!! برد و چون خواستند تا وی را جایزه دهند ، مردی حسود و بد اندیش گفت : قبله عالم به سلامت باد! این پهلوانان همگی ریزه خوار توانمندی و مردانگی منند و کس را چون من عرضه و (...) نیست که از این میدان سرفراز برون رود و  اینان همگی اهل شعارند و من اهل عمل! و  من را آن توان هست تا آن مرد و آن وزنه را یکجا با (...) خود بردارم !! اگر رخصت دهید چنان کنم.

 شاه را خوش آمد و رخصت داد . پس او پیش رفت و قهرمان را واداشت تا باز برهنه شود و (...)‌ (...) (...) و چنان می نمود که گویی تلاش می کند تا او را از زمین بلند کند و (...)‌ چون کار تمام شد !! و روی به شاه کرد و گفت : قبله عالم ؛ نشد!


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن

عنوان متن تعویض سرود جمهوری اسلامی! یکشنبه 86 اسفند 12 ساعت 8:30 صبح

اول انقلاب ، سرود نداشتیم! تا مدتی سرود « ای ایران ای مرز پرگهر» را به جای سرود ملی گذاشتند. بعد « شد جمهوری اسلامی بپا » را ساختند و سالها سرود ملی بود . اما چون بند اولش خیلی طولانی بود یک سرود یک دقیقه ای جدید ساختند که همین سرود فعلی است ( سر زد از افق مهر خاوران ) که همه آن را یاد گرفته اند و در میادین ورزش و مراسم رسمی و .. با هم همخوانی می کنند.  اما از وقتی رئیس جمهور در مراسم  همایش قوه قضائیه به جای این سرود ، دعای فرج را زیر لب زمزمه کرد ! (و کارگردان زود تصویر را برداشت برد جاهای دیگر !) زمزمه تغییر مجدد سرود ملی در گوشها افتاد!! و دفتر آهنگها و سرودهای انقلابی وابسته به وزارت ارشاد یک درخواست زده به آهنگسازان که آهنگ مناسبی برای دعای فرج! بسازند ، شاید از برکت این دولت امام زمانی، سرود جدید را در یک سه شنبه شبی! در جمکران ! رونمایی کنند. و فاتحه ای برای مرحوم توسلی و دغدغه های آخر عمری اش بفرستند! ان شاءالله.


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن

عنوان متن سفر سرزده و غیر منتظره شنبه 86 اسفند 4 ساعت 5:13 عصر

- آهای الهام !

-         بــــله آقا! .....ببخشید ؛ سابقا یک «خانومی» ، چیزی دنبال اسم ما بود!

-     حیف نون ! چه برسد به «خانوم» ! نشد یک کار درست و درمان انجام بدهی ! این همه خرج روی دست ما می گذاری ، باز هم کارهایت مثل گاو نه من شیر می ماند که با یک لگد همه اش را می ریزی!

-         مگر چی شده آقا؟! این همه عصبانیت؟ .... خطایی از ما سر زده ؟ جفایی از ما دیده اید؟

-     بهت گفته بودم که یک بازدید انتخاباتی سرزده و غیرمنتظره از یک محله پاپتی نشین در این سفرهای انتخاباتی ما بگذار؛ گذاشتی دستت درد نکند! از چهارده روز قبل تیم حفاظتی را فرستادی که بررسی کنند ؛ خب ، باز هم دستت درد نکند! (بماند که چند فقره چک سفید امضا شده هم از ما گرفتی تا خرج همین تیم کنی!) بعد گفتیم که خبرنگارها را دعوت کن تا همراه من به این بازدید بی ریا بیایند .و از همه حالتهای من عکس و خبر و فیلم بگیرند ؛ در داخل ماشین ؛ وقتی سرو کله مان را از ماشین بیرون می آوریم ؛ وقتی مردم دور وبر مان جمع می شوند؛ و ... سپرده بودم که همه تصاویر طبیعی باشد . هر چه که خراب شد اصلا پخش نکنند. نگفته بودم؟!!

-     چرا قربان خاک پای مبارک شوم! فرموده بودید. همه فرمایشات (!) شما مو به مو اجرا شد. مثلا وقتی شما یک لنگه پا توی دهانه ون ایستاده بودید و فیلمبردار از بیرون فیلم می گرفت ؛ کسی به ذهنش هم خطور نکرد که فیلمبردار چطوری از داخل ون رفته بیرون؟!

-         برو! برو! ... برای من بازارگرمی هم می کند، حیف نون! مگر اعلام نکرده بودید که این سفر سرزده و غیرمنتظره بوده؟

-         چرا قربان ! اعلام کردیم . صداو سیمای استان هم مخ مردم را خورد از بس که تکرار کرداین سفر سرزده و غیرمنتظره بوده!

-     «قربان» و کوفت! «قربان» و زهر مار! سبیل آن خبرنگار نادان را می دهم دود بدهند که نامه های مردم را در دست من نشان می دهد! اسم این فیلمبردار را بنویس تا از سفر حج و عمره و دَدَر محرومش کنم.. بده حراست ببین فک و فامیل اصلاح طلب نداره ، پدر سوخته! پاک آبرویمان را برد با این نامه هایی که دست مردم روستا بود در این سفر سرزده و غیر منتظره !  


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن

عنوان متن مظلومیت دکتر احمدی نژاد دوشنبه 86 بهمن 29 ساعت 1:46 عصر

در پی درج مطلبی با عنوان "آیت الله توسلی مرحوم و احمدی نژاد مظلوم"  در روزنامه کیهان (لینک خبر) ، مراسم روضه خوانی و سینه زنی و ذکر مصیبت مظلومیت احمدی نژاد در موسسه کیهان برگزار گردید. در این مراسم ابتدا حسین شریعتمداری به سخنرانی پرداخت و سپس حاج منصور ارضی مداح اهل دولت نوحه خوانی کرد.

سخنران با اشاره به سابقه مطلومیت احمدی نژاد در دوران دانشجویی و تهمت برهم زدن مجامع تحکیم وحدتی ها و شکستن شیشه تابلوی انجمن اسلامی که مظلومانه به ایشان و دوستانش نسبت داده شده ؛ افزود: این مظلومیت ریشه در تاریخ دارد، حتی پیش از آن هم آمریکا سعی کرد تا تهمت حضور در جمع دانشجویان خط امامی را به ایشان بزند!  وی سپس افزود: در تمامی این وقایع خداوند یار مظلوم بوده است. مانند هنگام برگزاری آزمون ورودی دکترا، که طی توطئه ای از سوی دشمنان ، ایشان در جلسه امتحانی صبح شرکت نکرد ولی به لطف خدا قبول شد و الان هم دکتر هستند!!

وی سپس به مظلومیت دکتر در زمان انتخابات اشاره کرد که هیچ مال و اندوخته ای برای تبلیغات نداشت ولی خداوند دلهای مردم تهران را با او همراه کرد تا از بودجه شهرداری صرف امور تبلیغاتی نظیر وام ازدواج و بن فرهنگیان و کمک به مساجد و هیاتها و ...کند. گرچه عده ای ظالم پس از آن سعی کردند تا از سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران تحقیق و تقحص کنند!! اما خداوند به کمک آمد و این توطئه هم خنثی شد.

سخنران افزود: در زمان انتخابات هم ، با تبلیغات منفی و پخش صدها هزار سی دی بر ضد هاشمی رفسنجانی و شایعات ناجوانمردانه علیه او و خانواده اش که از سوی مردم بطور خودجوش صورت گرفت؛ عده ای ظالم خواستند تا دکتر مظلوم را بدنام کنند ولی بحمدالله این توطئه هم خنثی شد.

در این هنگام جمعیت که تحت تاثیر قرار گرفته و اشک می ریختند و سخنران بغض خود را در گلو خفه می کرد، ادامه داد:

کار به رای گیری کشید در حالی که نیاز به رای گیری و اسراف بیت المال نبود! در رای گیری ، هاشمی و کروبی به دور دوم رفتند و حق او ضایع شد . این ظالمان به حدی خیالشان راحت بود که یکی از آنان رفت نیم ساعت خوابید! اما خداوند کمک کرد و وقتی که بلند شد دید چند صندوق باطل شده و احمدی نژاد به جای او به دور دوم رفته است .

بعد از ریاست جمهوری هم تلاشهای دکتر مظلوم برای محرومان و مستضعفان بواقع ستودنی است . او به تمام شهرهای ایران سفر کرد و نامه های مردم را جمع نمود. او به حدی در این زمینه جدیت نمود که وقت رسیدگی به وظایف اصلی را نداشت و مجبور شد شوراهای عالی را منحل کند اما مظلومانه مورد حمله و هجوم مجلس و شورای نگهبان قرارگرفت.

خدمتی که احمدی نژاد به محرومان و مستضعفان کرد، هیچ کس نکرد. او کاری کرد که دارندگان حتی یک خانه کوچک  بتوانند خود را میلیونر بدانند! او درآمد نفتی را بالا برد و توانست تنها در یک سال بیشتر از هشت سال دوران هاشمی درآمد نفتی داشته باشد. او تنها مظلومی بود که توانست همه مخالفان خود را از تمام رده های مدیریتی بالا و پایین دولت اخراج و بیکار کند و مظلومان و دوستان را سر کار بیاورد اما ناجوانمردانه به او تهمت دولت باجناق ها زدند!

او فهمید که مذاکره با آمریکا خوب است و مذاکره با اروپا ،جاسوسی است ! از مظلومیت او همین بس که دستور داد  تورم پایین بیاید ولی تورم به دستور او عمل نکرد و بالا رفت ! می خواست نرخ بیکاری را با وام درمانی به حداقل برساند، نشد! آمدند مظلومیت او را به جایی رساندند که از او خواستند تا حساب بودجه های دو سال حکومت خود را پس بدهد!! و او مجبور شد بودجه ای بنویسد شفاف که دیگر حسابکشی و حسابرسی از آن ممکن نباشد....

در این هنگام که صدای گریه حضار بلند شده بود و سخنران هم اشک ریزان و با نفسهای منقطع صحبت می کرد؛ منصور ارضی مداح اهل دولت برخاست و میکروفن را گرفت و مراسم نوحه خوانی آغاز شد:

ای محمود کبیرم  بگو برات بمیرم

دیوونتم به مولا !   آااااااااااااااااااااااااااای   کسایی که کیهان نمی خونین!  کسایی که اسم محمود رو با احترام نمی برین ! بگم؟! نه ! بگم؟! : آن سفرکرده که صد بار شتر نامه داره!  بر حذر باش که سر می شکند دیوارش !


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن

عنوان متن اصولگرا شدم! شنبه 86 بهمن 27 ساعت 8:36 صبح

بازهم نامه بازی ! این الهام خانوم را ساده گیر آورده اند ؛ یک نامه از لای در انداخته اند توی دفتر. از صبح تا حالا از ترس لالمونی گرفته ! گفته ام برود تخم کفتر بخرد و بخورد ،شاید زبانش باز شود! در نامه با خط اجق وجق بدون سلامی و علیکی نوشته اند :

"ای آقای نازک خیال! این که تا به حال به شما اجازه داده ایم که در امور سیاسی دخالت بفرمایید، به خاطر آن است که در مشخصات خود نوشته اید که یک بسیجی هستید. اما اکنون بفرموده  فرمانده محترم سپاه ؛ همه ما موظف به حمایت از اصولگرایی هستیم و گرچه ایشان توضیح دادند که منظورشان از اصولگرایی ، حزب و جناح خاصی نیست ؛ اما شما از اصولگرایی حمایت نمی کنید و پالانتان به طرف اصلاح طلبان متمایلتر است! لذا به شما اخطار می شود که اولا: با آوردن مدرک عضویت در بسیج ، بسیجی بودنتان را احراز فرمائید! ثانیا : منبعد از اصولگرایی حمایت کنید ؛ نه از اصلاح طلبی! ثالثا: اگر بسیجی نیستید ، دست از دخالت در سیاست بردارید! والسلام "

این دختره بی نهایت ساده است ! فکر کرده این نامه راست راستکی است . شما را بخدا در متن و لحن و هدف این نامه یک غور مختصر بفرمائید ، انگشت شست مبارکتان خبردار می شود که کار ، کار این اصلاح طلبان نامرد است !!. اینها دنبال چیزی می گردند که مظلوم نمایی کنند!  بهانه هایی نظیر : رد صلاحیت ! دخالت نظامیون در سیاست ! اهانت به چهره های محترم و تبلیغات یکطرفه صدا و سیما و ...نهایتا هم لابد دنبال بهانه برای اثبات تقلب در انتخابات !! می گردند. آقا رای نمی آورید؛ چرا دیگران را بد نام می کنید؟!

( خوب شد آقا؟! این جوری می توانیم به دخالت در سیاست ادامه بدهیم ؟! اشکالی ندارد؟! این جوری اصولگرا می شویم یا نه؟!)


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن

عنوان متن سنگ پا و انحصارشکنی و... پنج شنبه 86 بهمن 25 ساعت 12:29 عصر

سنگ پا و انحصارشکنی و... سایر مسائل!

مرحوم پدر بزرگ ما که عمر خودش را به تمامی کرد و به هیچ کس هم نداد!! و در نودو اندی سالگی به رحمت خدا رفت ؛ در کار فروش و صادرات محصول معروف قزوین ، یعنی همان سنگ پا بود! به ما هم سفارش کرد که این محصول بی رقیب است و تا آدم پا دارد ، نیاز به سنگ پا دارد و چه بهتر که سنگ پای قزوین بخرد که هر چه بسابندش از رو نمی رود!! و هیچ چیز به پای پررویی آن نمی رسد.

بنده خدا خبر نداشت که روزی یک دولت انحصار شکن از راه می رسد و وزارت کشورش درست در همان روزی که دویست و هشتاد نفر از رد صلاحیت شدگان انتخابات مجلس توسط هیات های اجرایی وابسته به این وزارتخانه ، دوباره توسط هیات نظارت شورای نگهبان تایید صلاحیت شده اند جوابیه مفصلی خطاب به منتقدین ؛ بویژه نامه رئیس مرکز پژوهشهای مجلس ( لینک خبر) می فرستد که : نخیر! کار هیات های اجرایی شتابزده و ناشیانه نبوده ! ( لینک خبر)

حالا من مانده ام بین سه گزینه :

1-  هیات های اجرایی اشتباه نکرده اند ؛ بلکه این هیاتهای نظارت شورای نگهبان اند که سیاسی عمل کرده ! و افراد فاقد صلاحیت را تایید کرده اند!!

2-  هیات های نظارت شورای نگهبان اشتباه نکرده اند ؛ بلکه این هیات های اجرایی وزارت کشور بوده اند که ناشیانه و شتابزده و یا جناحزده ! عمل کرده اند.

3-  اصلا نه او اشتباه کرده و نه این !! بلکه این مائیم که اشتباه کرده ایم و دنبال ربط منطقی بین مسائل  می گردیم!! و از فرا رسیدن دوره انحصارشکنی خبر نداریم . خدا رحمت کند اموات شما را هم .


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن

عنوان متن سخنرانی نازک خیال چهارشنبه 86 بهمن 24 ساعت 6:38 عصر

سخنرانی نازک خیال در روستایی در حوالی قزوین

نازک خیال با استفاده از فرصت تعطیلات سری به دیار و محله خود زد . جماعت به مناسبتی در میدان ورودی شهر به انتظار کسی بودند که نازک خیال وارد شد و با استقبال گرم و پر شور مردمی به پشت تریبون رفت . ....نازک خیال که با تجمع پرشور مردم روبرو شده بود ناگهان عنان اختیار از کف داد و خطاب به مردم گفت:

-        عمو زنجیـــــر باف!

-        بـــــــــــــــله !

-        زنجیر منو بــــــــــافتی؟

-        بــــــــــــــله !

-        پشت کوه انداختی ؟

جمعیت مردد شد که چه جواب بدهد؟!  بالاخره دانش آموزان مدرسه مختلط چندپایه روستا که جلوی تریبون بودند با قدرت گفتند:

-        بــــــــــــــله !

نازک خیال گفت : شما بخوبی خبر دارید که چه کسانی زنجیر منو پشت کوه انداختند و با چه اهدافی! اینها کسانی هستند که از هر کار ما ایراد می گیرند. وی سپس ادامه داد:

اینجا بشکنم یار گله داره ! اونجا بشکنم یار گله داره ! هرجا بشکنم یار گله داره ! اصلا نشکنم یار گله داره ! دل من با دلش فاصله داره ! ...

در پایان سخنرانی ، خبرنگار ما طی مصاحبه ای از مردم نظر آنان را نسبت به این سخنرانی متفاوت جویا شد . مردم با اعتراف به این که بسیار بهشان خوش گذشته ؛ خواستار تکرار چنین مراسمی در طول سال شدند! نازک خیال با پذیرش تلویحی این درخواست اعلام کرد : دفعه بعد حتما خاله بازی خواهیم داشت و هرکس به سخنرانی من نیاید حسابی  ضرر خواهد کرد!

 


اظهار نظر شما عزیزان( )

<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست یادداشت های آرشیو نشده این وبلاگ

با سلام، خداحافظ!
هشدار امام درباره خودمحوری دانشگاهیان و قوای مسلح
سخن امروزین امام!
سوال سرخ و پاسخ سبز - بخش چهارم
سوال سرخ و پاسخ سبز - بخش سوم
سوال سرخ و پاسخ سبز - بخش دوم
سوال سرخ و پاسخ سبز - بخش اول
فرمان 8 ماده ای امام
«کتاب قانون» رودرروی «اخراجیها»!
نامه ای به برادر نوری زاد
شکلک او ، کفرما!
تاکتیک ابوسفیانی!
جمعش می کنیم!
سخنان مهم سیدمحمدخاتمی درباره فتنه اخیر
این خمینی بود!
[همه عناوین(167)][عناوین آرشیوشده]


Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ


آمار وب فارسی