سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهمن ماه 86 - نازک خیال
از ابلهى است پیش از توانا بودن شتابیدن ، و پس از فرصت داشتن درنگ ورزیدن . [نهج البلاغه]
من به ایمیل کمتر سر می زنم! کامنت بگذارید
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
213283
بازدیدهای امروز وبلاگ
19
بازدیدهای دیروز وبلاگ
3
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک ]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
بهمن ماه 86 - نازک خیال
مدیر وبلاگ : احمد نازک تن[168]
نویسندگان وبلاگ :
الهام خانوم (@)[29]


بسیجی بوده و انشاءالله مانده باشم. منتظرم صاحب امرمان بیاید. اگر بر ناروایی که از خودی سرزده صبر می کنم ، برای وجود دشمن است . و اگر بر آن صبر نکرده و نهیب می زنم ، برای وجود خطری بزرگتر است : دشمن اکبر!(نفس)
لوگوی وبلاگ
بهمن ماه 86 - نازک خیال
فهرست موضوعی یادداشت ها
طنز[123] . سیاست[21] . یادداشت ها[15] . خبر[4] . سوال سرخ و پاسخ سبز[4] . عدالت . فرهنگ . فطر . آرشیو طنز دیماه 86 . آزار . آمریکا . اخلاق . اسارت . براندازی نرم . بردگی . جنگ نرم . خاطرات دوران جنگ . خاطره عبرت آموز .
بایگانی
یادداشتها
آورده بودند ! که : (طنز)
خاطرات طنز حج
نوشته های منتخب سایت
دی ماه 86
بهمن ماه 86
اسفند 86
پیوندهای روزانه

جریان احمدی نژاد [110]
حزب الله می رزمد [191]
صدای عدالت [182]
نیز هم [127]
نقطه سر خط [122]
[آرشیو(5)]

اوقات شرعی
لینک دوستان

تنها علمدار
گردان وبلاگی کمیل
متین نیوز
جعفر گلابی
صدای عدالت

لوگوی دوستان

خاطرات باورنکردنی یک حاج آقا - به روز رسانی :  1:57 ع 90/1/6
عنوان آخرین نوشته : وب حاج آقا راه اندازی شد !!

شیعیان اهل سنت واقعی - به روز رسانی :  9:4 ع 87/9/30
عنوان آخرین نوشته : غدیر حقیقت انکار نا پذیر تاریخ

جستجوی وبلاگ
:جستجو

با سرعتی بی نظیر و باور نکردنی و اعجاب انگیز متن یادداشتهارا کاوایش کنید!

اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن

عنوان متن مظلومیت دکتر احمدی نژاد دوشنبه 86 بهمن 29 ساعت 1:46 عصر

در پی درج مطلبی با عنوان "آیت الله توسلی مرحوم و احمدی نژاد مظلوم"  در روزنامه کیهان (لینک خبر) ، مراسم روضه خوانی و سینه زنی و ذکر مصیبت مظلومیت احمدی نژاد در موسسه کیهان برگزار گردید. در این مراسم ابتدا حسین شریعتمداری به سخنرانی پرداخت و سپس حاج منصور ارضی مداح اهل دولت نوحه خوانی کرد.

سخنران با اشاره به سابقه مطلومیت احمدی نژاد در دوران دانشجویی و تهمت برهم زدن مجامع تحکیم وحدتی ها و شکستن شیشه تابلوی انجمن اسلامی که مظلومانه به ایشان و دوستانش نسبت داده شده ؛ افزود: این مظلومیت ریشه در تاریخ دارد، حتی پیش از آن هم آمریکا سعی کرد تا تهمت حضور در جمع دانشجویان خط امامی را به ایشان بزند!  وی سپس افزود: در تمامی این وقایع خداوند یار مظلوم بوده است. مانند هنگام برگزاری آزمون ورودی دکترا، که طی توطئه ای از سوی دشمنان ، ایشان در جلسه امتحانی صبح شرکت نکرد ولی به لطف خدا قبول شد و الان هم دکتر هستند!!

وی سپس به مظلومیت دکتر در زمان انتخابات اشاره کرد که هیچ مال و اندوخته ای برای تبلیغات نداشت ولی خداوند دلهای مردم تهران را با او همراه کرد تا از بودجه شهرداری صرف امور تبلیغاتی نظیر وام ازدواج و بن فرهنگیان و کمک به مساجد و هیاتها و ...کند. گرچه عده ای ظالم پس از آن سعی کردند تا از سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران تحقیق و تقحص کنند!! اما خداوند به کمک آمد و این توطئه هم خنثی شد.

سخنران افزود: در زمان انتخابات هم ، با تبلیغات منفی و پخش صدها هزار سی دی بر ضد هاشمی رفسنجانی و شایعات ناجوانمردانه علیه او و خانواده اش که از سوی مردم بطور خودجوش صورت گرفت؛ عده ای ظالم خواستند تا دکتر مظلوم را بدنام کنند ولی بحمدالله این توطئه هم خنثی شد.

در این هنگام جمعیت که تحت تاثیر قرار گرفته و اشک می ریختند و سخنران بغض خود را در گلو خفه می کرد، ادامه داد:

کار به رای گیری کشید در حالی که نیاز به رای گیری و اسراف بیت المال نبود! در رای گیری ، هاشمی و کروبی به دور دوم رفتند و حق او ضایع شد . این ظالمان به حدی خیالشان راحت بود که یکی از آنان رفت نیم ساعت خوابید! اما خداوند کمک کرد و وقتی که بلند شد دید چند صندوق باطل شده و احمدی نژاد به جای او به دور دوم رفته است .

بعد از ریاست جمهوری هم تلاشهای دکتر مظلوم برای محرومان و مستضعفان بواقع ستودنی است . او به تمام شهرهای ایران سفر کرد و نامه های مردم را جمع نمود. او به حدی در این زمینه جدیت نمود که وقت رسیدگی به وظایف اصلی را نداشت و مجبور شد شوراهای عالی را منحل کند اما مظلومانه مورد حمله و هجوم مجلس و شورای نگهبان قرارگرفت.

خدمتی که احمدی نژاد به محرومان و مستضعفان کرد، هیچ کس نکرد. او کاری کرد که دارندگان حتی یک خانه کوچک  بتوانند خود را میلیونر بدانند! او درآمد نفتی را بالا برد و توانست تنها در یک سال بیشتر از هشت سال دوران هاشمی درآمد نفتی داشته باشد. او تنها مظلومی بود که توانست همه مخالفان خود را از تمام رده های مدیریتی بالا و پایین دولت اخراج و بیکار کند و مظلومان و دوستان را سر کار بیاورد اما ناجوانمردانه به او تهمت دولت باجناق ها زدند!

او فهمید که مذاکره با آمریکا خوب است و مذاکره با اروپا ،جاسوسی است ! از مظلومیت او همین بس که دستور داد  تورم پایین بیاید ولی تورم به دستور او عمل نکرد و بالا رفت ! می خواست نرخ بیکاری را با وام درمانی به حداقل برساند، نشد! آمدند مظلومیت او را به جایی رساندند که از او خواستند تا حساب بودجه های دو سال حکومت خود را پس بدهد!! و او مجبور شد بودجه ای بنویسد شفاف که دیگر حسابکشی و حسابرسی از آن ممکن نباشد....

در این هنگام که صدای گریه حضار بلند شده بود و سخنران هم اشک ریزان و با نفسهای منقطع صحبت می کرد؛ منصور ارضی مداح اهل دولت برخاست و میکروفن را گرفت و مراسم نوحه خوانی آغاز شد:

ای محمود کبیرم  بگو برات بمیرم

دیوونتم به مولا !   آااااااااااااااااااااااااااای   کسایی که کیهان نمی خونین!  کسایی که اسم محمود رو با احترام نمی برین ! بگم؟! نه ! بگم؟! : آن سفرکرده که صد بار شتر نامه داره!  بر حذر باش که سر می شکند دیوارش !


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن

عنوان متن اصولگرا شدم! شنبه 86 بهمن 27 ساعت 8:36 صبح

بازهم نامه بازی ! این الهام خانوم را ساده گیر آورده اند ؛ یک نامه از لای در انداخته اند توی دفتر. از صبح تا حالا از ترس لالمونی گرفته ! گفته ام برود تخم کفتر بخرد و بخورد ،شاید زبانش باز شود! در نامه با خط اجق وجق بدون سلامی و علیکی نوشته اند :

"ای آقای نازک خیال! این که تا به حال به شما اجازه داده ایم که در امور سیاسی دخالت بفرمایید، به خاطر آن است که در مشخصات خود نوشته اید که یک بسیجی هستید. اما اکنون بفرموده  فرمانده محترم سپاه ؛ همه ما موظف به حمایت از اصولگرایی هستیم و گرچه ایشان توضیح دادند که منظورشان از اصولگرایی ، حزب و جناح خاصی نیست ؛ اما شما از اصولگرایی حمایت نمی کنید و پالانتان به طرف اصلاح طلبان متمایلتر است! لذا به شما اخطار می شود که اولا: با آوردن مدرک عضویت در بسیج ، بسیجی بودنتان را احراز فرمائید! ثانیا : منبعد از اصولگرایی حمایت کنید ؛ نه از اصلاح طلبی! ثالثا: اگر بسیجی نیستید ، دست از دخالت در سیاست بردارید! والسلام "

این دختره بی نهایت ساده است ! فکر کرده این نامه راست راستکی است . شما را بخدا در متن و لحن و هدف این نامه یک غور مختصر بفرمائید ، انگشت شست مبارکتان خبردار می شود که کار ، کار این اصلاح طلبان نامرد است !!. اینها دنبال چیزی می گردند که مظلوم نمایی کنند!  بهانه هایی نظیر : رد صلاحیت ! دخالت نظامیون در سیاست ! اهانت به چهره های محترم و تبلیغات یکطرفه صدا و سیما و ...نهایتا هم لابد دنبال بهانه برای اثبات تقلب در انتخابات !! می گردند. آقا رای نمی آورید؛ چرا دیگران را بد نام می کنید؟!

( خوب شد آقا؟! این جوری می توانیم به دخالت در سیاست ادامه بدهیم ؟! اشکالی ندارد؟! این جوری اصولگرا می شویم یا نه؟!)


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن

عنوان متن سنگ پا و انحصارشکنی و... پنج شنبه 86 بهمن 25 ساعت 12:29 عصر

سنگ پا و انحصارشکنی و... سایر مسائل!

مرحوم پدر بزرگ ما که عمر خودش را به تمامی کرد و به هیچ کس هم نداد!! و در نودو اندی سالگی به رحمت خدا رفت ؛ در کار فروش و صادرات محصول معروف قزوین ، یعنی همان سنگ پا بود! به ما هم سفارش کرد که این محصول بی رقیب است و تا آدم پا دارد ، نیاز به سنگ پا دارد و چه بهتر که سنگ پای قزوین بخرد که هر چه بسابندش از رو نمی رود!! و هیچ چیز به پای پررویی آن نمی رسد.

بنده خدا خبر نداشت که روزی یک دولت انحصار شکن از راه می رسد و وزارت کشورش درست در همان روزی که دویست و هشتاد نفر از رد صلاحیت شدگان انتخابات مجلس توسط هیات های اجرایی وابسته به این وزارتخانه ، دوباره توسط هیات نظارت شورای نگهبان تایید صلاحیت شده اند جوابیه مفصلی خطاب به منتقدین ؛ بویژه نامه رئیس مرکز پژوهشهای مجلس ( لینک خبر) می فرستد که : نخیر! کار هیات های اجرایی شتابزده و ناشیانه نبوده ! ( لینک خبر)

حالا من مانده ام بین سه گزینه :

1-  هیات های اجرایی اشتباه نکرده اند ؛ بلکه این هیاتهای نظارت شورای نگهبان اند که سیاسی عمل کرده ! و افراد فاقد صلاحیت را تایید کرده اند!!

2-  هیات های نظارت شورای نگهبان اشتباه نکرده اند ؛ بلکه این هیات های اجرایی وزارت کشور بوده اند که ناشیانه و شتابزده و یا جناحزده ! عمل کرده اند.

3-  اصلا نه او اشتباه کرده و نه این !! بلکه این مائیم که اشتباه کرده ایم و دنبال ربط منطقی بین مسائل  می گردیم!! و از فرا رسیدن دوره انحصارشکنی خبر نداریم . خدا رحمت کند اموات شما را هم .


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن

عنوان متن سخنرانی نازک خیال چهارشنبه 86 بهمن 24 ساعت 6:38 عصر

سخنرانی نازک خیال در روستایی در حوالی قزوین

نازک خیال با استفاده از فرصت تعطیلات سری به دیار و محله خود زد . جماعت به مناسبتی در میدان ورودی شهر به انتظار کسی بودند که نازک خیال وارد شد و با استقبال گرم و پر شور مردمی به پشت تریبون رفت . ....نازک خیال که با تجمع پرشور مردم روبرو شده بود ناگهان عنان اختیار از کف داد و خطاب به مردم گفت:

-        عمو زنجیـــــر باف!

-        بـــــــــــــــله !

-        زنجیر منو بــــــــــافتی؟

-        بــــــــــــــله !

-        پشت کوه انداختی ؟

جمعیت مردد شد که چه جواب بدهد؟!  بالاخره دانش آموزان مدرسه مختلط چندپایه روستا که جلوی تریبون بودند با قدرت گفتند:

-        بــــــــــــــله !

نازک خیال گفت : شما بخوبی خبر دارید که چه کسانی زنجیر منو پشت کوه انداختند و با چه اهدافی! اینها کسانی هستند که از هر کار ما ایراد می گیرند. وی سپس ادامه داد:

اینجا بشکنم یار گله داره ! اونجا بشکنم یار گله داره ! هرجا بشکنم یار گله داره ! اصلا نشکنم یار گله داره ! دل من با دلش فاصله داره ! ...

در پایان سخنرانی ، خبرنگار ما طی مصاحبه ای از مردم نظر آنان را نسبت به این سخنرانی متفاوت جویا شد . مردم با اعتراف به این که بسیار بهشان خوش گذشته ؛ خواستار تکرار چنین مراسمی در طول سال شدند! نازک خیال با پذیرش تلویحی این درخواست اعلام کرد : دفعه بعد حتما خاله بازی خواهیم داشت و هرکس به سخنرانی من نیاید حسابی  ضرر خواهد کرد!

 


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن

عنوان متن انقلاب مهم نیست....... (؟!) دوشنبه 86 بهمن 22 ساعت 11:42 عصر

مفت خور تر از این الهام خانوم خودش است !

می بیند که من به خاطر بیماریی افتاده ام و توان سر زدن به وبلاگ را ندارم ؛ نکرده یک زحمت به انگشتهای مبارکش بدهد یک تبریک برای سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بنویسد . بهش می گویم :

- پس تو این نانی که می خوری برای چی می خوری ؟ چه خاصیتی داری؟

می گوید: حالا مگه چی شده؟ انقلاب شده که شده ! اتفاق مهمی که نیفتاده !

می گویم : نمک به حرام! اگر انقلاب نبود که تو نمی توانستی اینجور راحت حرف بزنی !

می گوید : هر چقدر هم که مهم باشه ؛ از سخنرانی در دانشگاه کلمبیا که مهمتر نیست! اون واقعه بزرگ قرن بوده ! از مشروطیت و ملی شدن نفت و 15 خرداد و انقلاب اسلامی و جریانات پیروزی های دفاع مقدس هم بزرگتره !

می گم : این حرفها چیه که می زنی ؟ شیفته ای ؟! عاشقی؟! خل وچلی؟! اکس زدی؟!

می گه : اگه این حرفها غلط بود تاحالا گوینده اصلی اش را تنبیه کرده بودند. وقتی راست راست راه می رود و بازهم می نویسد و تایید هم می شود و وبلاگش هم باز بازاست! لابد حرفایش حسابی است  و من و تو نمی فهمیم!  آقای نازک خیال! خودت را به بیراهه نزن. اگر به جای تعطیلات 15 خرداد و 22 بهمن و 29 اسفند ، روز تاریخی سخنرانی در دانشگاه کلمبیا را تعطیل رسمی کردند تعجب نکن!  


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن

عنوان متن >> آگهی استخدام سه شنبه 86 بهمن 16 ساعت 1:0 عصر

شدیدا ، اکیدا، خواهشا(!) از خوانندگان بویژه دوستداران آقای احمدی نژآد که از مشتریان پروپا قرص نازک خیالند! تقاضامندمنش ورزم (!) که مراقب باشند لحن انتقادات نازک خیالی ، از شیرینی  و لطافت به سمت و سویی نرود که کسی اشتباها بوی بد از آن به مشامش برسد! ( البته غیر از آنها که مشامشان دائما بوی بد احساس می کنند و ربطی هم به اطرافشان ندارد!) البته که کار منتقد ، انگشت گذاری روی نقاط مثبت نیست و نمی توان از منتقد انتظار داشت که مجیز هم بگوید! اما تیغ جراحی قلم نازک خیال به گونه ای نبرّد که تیغ قصابان و سلاخان! بالاخره جراح، علاوه بر نیت خوبش ، یک متخصص بیهوشی هم وردست دارد که مراقب است داد مریض در نیاید! شما زحمت کشیده ، در نقش این متخصص بیهوشی عمل نموده،شیرینی و لطافت طنز را که آمیخته با تیزی و گزندگی انتقاد است بپایید و نازک خیال را تنها نگذارید!

جوری باشد که آقای احمدی نژاد هم نه تنها این وبلاگ را بخواند ، - و شاید خدا خواست و یک بار هم واقعا خندید!!- بلکه خودش هم با اسم مستعار مطلب بنویسد و بفرستد. (قول می دهیم بی سانسورمنتشرش کنیم!)


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: الهام خانوم

عنوان متن >>تقاضای اتحادیه کارگران قزوین! دوشنبه 86 بهمن 15 ساعت 1:0 عصر

 یک اطلاعیه بی نام و نشان آمده دفتر نازک خیال که نمی دانم برای چی ؟ آقای نازک خیال هم که جند روزی است تحت درمان روانی قرار دارد.تکلیف من هم روشن نیست. منتشرش کنم ؟ نکنم؟ اینجور جاهاست که قدر نازک خیال را می دانم و آن همه بد اخمی هایش را به جان می خرم.

اصلا من نمی دانم فرق سندیکا؛ اتحادیه ، انجمن؛ جمعی از..؛ مجمع ..؛ هر چه اسمش را می گذارید، با هم چیست ؟ اما این را می دانم که  ممکن است استفاده از بعضی اسمها بویژه وقتی نام کارگر بدنبالش باشد ؛ آلرژی آور باشد! اما من از کجا بدانم؟!برای همین هم هست که اطلاعیه ای که برای دفتر نازک خیال فرستاده اند ،تا مثلا منتشر شود ؛ زیر آن نوشته اند : اتحادیه ؛ بعد خط زده اند نوشته اند : سندیکا! ، بعد خط خورده نوشته اند : انجمن ؛ بعد خط خورده نوشته اند: جامعه اسلامی ؛ بعد همان را هم خط زده اند و بدون عنوان فرستاده اند! توقع دارند که حرفشان را منتشر هم بکنیم!!  حالا حرف مهمی هم نزده اند!! حرفی است که سالها ورد زبان مردم است و هیچ گوشی هم برای شنیدن آن پیدا نشده است و لابد گوش مفت نازک خیال مناسبتر از بقیه بوده! من هم بنا ندارم منتشرش کنم! یعنی اگر بکنم ممکن است گیسم را بدهد دست عیال مربوطه گِز دهند!! ( سبیل که ندارم ! پای عیالشان هم به جهت رعایت مسائل شرعیه باز شود در دفتر!) غرض آن که تقاضا کرده اند از نازک خیال که از مجلس بخواهد حالا که بحث بودجه در مجلس مطرح است آنها از دولت بخواهند تا برای سال بعد حقوق کارگران و کارمندان را افزایش ندهد! نوشته اند:

هر ده ریال که به حقوق ما اضافه می شود و یک و نیم ریالش را دوباره به نام مالیات برمی دارند      (نمی دانم این دیگر چه مرضی است؟! خوب از اول بگویند که 5/8 ریال به حقوق اضافه شده ) در مقابل این اضافه حقوق کاذب ، 15 ریال واقعی هم به هزینه ها اضافه می شود.نوشته اند : ما قول می دهیم که همین جوری بی افزایش حقوق، مخلص دربست دولتها و رئیس دولتها ، اعم از مهرورز و  خشونت ورز، توسعه گر و روزمره گر، کارکن و تنبل، زحمتکش و تن پرور، پوپولیست و انتلکتوئل ؛ آبادگر و ویرانگر ، واداده و وانداده  و .. باشیم ( هستیم و بوده ایم و خواهیم بود!)

از طلا گشتن پشیمان گشته ایم             مرحمت فرموده ما را مس کنید!

حق با نازک خیال است که این چیزها را منتشر نمی کند و سطل بازیافتش پر است از نامه وارده !


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: الهام خانوم

عنوان متن عاقبت خوش خدمتی یکشنبه 86 بهمن 14 ساعت 1:0 عصر

امروز بعد از انتصاب به سمت آشپزی اولین روزی است که رفتم غذا درست کنم. دیروز با مامانم اینا مشورت کردم که چی درست کنم؟ مامان گفت روز اول مرغ درست کن ! هم راحت تره ، هم کلاس داره! دستورالعمل پخت مرغ را هم به من داد و یادداشت کردم. قرار شد تلفنی به سوالات احتمالی هم پاسخ بده!! رفتم فروشگاه سوپری محل یک مرغ 5/1 کیلویی ( سایزسفارشی مامان جون) بگیرم. گفت : کیلو 2250 تومان . اولش خواستم بخرم ؛ اما بعد گفتم یک مشورت با مامان بکنم. با موبایل زنگ زدم و پرسیدم ؛ گفت : اوه ، اوه ! چه خبره؟! نه نگیر! برو تره بار! ( 50 تومان هزینه مکالمه را داشته باشید!) تاکسی گرفتم رفتم تره بار( 200 تومان کرایه تاکسی را داشته باشید!) دیدم عجب صف طولانی ایه ! چاره نبود . ایستادم. ساعت کارم شروع شده بود اما بالاخره این هم جزو وظایفم بود! نیم ساعت گذشت تا نوبت به من رسید.(هزینه نیم ساعت حقوق را داشته باشید!)یک مرغ 2 کیلویی گنده انداخت روی ترازو و گفت : 4100 تومان!  

جای چون و چرا نبود. رفتم دفتر؛ دیدم نازک خیال عصبانی نشسته دارد ناخن می جود!

-          سَـ ...ـلام!

-          سلام و زهرمار! کدوم گوری بودی تاحالا؟

-          ببخشید! من در راستای احکام صادره رفته بودم برای آشپزی مواد غذایی بخرم!

-          تو غلط کردی! بیجا کردی! دو تا حکم دیدی خودتو گم کردی؟ باورت شده ؟! سر خود هر کاری می کنی؟ تو آب هم خواستی بخوری باید اجازه بگیری! مفهوم شد؟! بهت گفته باشم بدونی : اون احکام فرمالیته فقط برای این است که نگن نیست !

-          بـ...ـله!

-          حالا چی خریدی؟!

-          مرغ!

-          تو نمی دونی من مرغ دوست ندارم؟! لجبازی با رئیس؟! مخالفت ؟ سنگ اندازی؟ شبهه افکنی؟ کار شکنی ؟....

-          قربان ! به جان مبارکتان نمی دونستم ! تازه مگه چه عیبی داره؟الان همه نون و پنیر رو با مرغ می خورن! ضمنا این رفتار شما هم اصلا به یک "نازک خیال مهربان" نمی خوره!

-          دِ همین بلبل زبونیت نجاتت میده دیگه ! این دفعه بخشیدمت! فقط نیم ساعت کسر حقوق داری به خاطر تاخیر! مرغ روهم نخواستیم . ببر خونه با ننه ات نوش جان کنین. ضمنا برای خرید اقلام دفتر باید حکم جداگانه داشته باشی!

 چاره چیه ؟! باید تحملش کرد . شاید بنده خدا هنوز گرفتارعواقب ماجرای دیروز باشه !

 


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: الهام خانوم

عنوان متن نازک خیال دیوانه شد! شنبه 86 بهمن 13 ساعت 1:56 عصر

این همه ادعا! اون همه اهنّ و تُلپ ! آقا الان زده به سرش! داره دور اتاق دفتر راه می ره و چرند می گه ! نفهمیدم  چی شد که اینجوری شد؟ اما احتمال می دم  بابت بگو مگوی مختصری بود که بین ایشون و فرزندشون پیش اومد!

چند روز پیش ،مرحوم نازک خیال(!) داشت پسرش رو نصیحت می کرد که بره بسیج ثبت نام کنه . صحبت از ایام انقلاب و آرمانخواهی های مردم و رشادتها و شهادتها شروع شد و همینجوری آقای نازک خیال از جوانمردی و ایثار و انسانیت و شرف و ... این جور چیزها صحبت می کرد و خاطرات دوران بسیجی خودش و مشاهدات و احساسات اون دوره را برای بچه می گفت تا راضی اش کرد برای ثبت نام در بسیج!

 

امروز بچه یک تُک پا اومد دفتر. خبر خوش ثبت نام را به بابا داد. بعد سر حرف بین پدر و پسر باز شد و پسر گفت :

-          بابا! بچه ها ی مدرسه خیلی به من می گفتن برو بسیچ ثبت نام کن . اما من بخاطر بعضی جور مسائل نمی رفتم.

-          پسرم ! بعضی جور مسائل چی چیه؟ اینا همه اش جو سازی ها ی دشمن علیه این بسیجه!

-          دیگه چون شما اصرار داشتین . بچه ها هم از مزایای ثبت نام در بسیج گفتن ، دیگه دیدم بهتره تاخیر نکنم.

-          آره پسرم ! ما هرچی هم که بگیم ؛ باز شما جوونا حرف هم سن و سال هاتون رو بیشتر گوش می دین!

-          بابا ! آخه شما نگفته بودین که عضویت در بسیج باعث کاهش مدت خدمت سربازی می شه . سهمیه کنکور داره ! موقع استخدام ، مزایای شغلی اضافه داره ؛ یک سری حمایتهای قانونی و درسی داره؛ اردو داره ؛ بن داره؛ تخفیف ....

 

نمی دونم چی شد که آقای نازک خیال ؛ یکهو پا شد گلدان گل مصنوعی روی میز را برداشت و محکم کوبید توی کله پسر نازنینش ! حالا هم اورژانس بیمارستان اومد او را برد. اما کاش اورژانس تیمارستان هم می اومد خود نازک خیال رو می برد! آخه شما نمی دونین چه حالیه؟! و داره چی چیا می گه ؟!

 

 


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن

عنوان متن تنوّع ! یکشنبه 86 بهمن 7 ساعت 12:0 عصر

مثلا خواستیم که یک چند روزی را از شر سیاست و مافیها راحت باشیم و به همراه خانم بچه ها بریم سفر. ولی مگر می گذارند این مردم ؟! کی فکر می کرد که چلوکبابی وسط جاده تنش بخارد؟! برداشته روی شیشه رستورانش نوشته :

انواع غذاهای سنتی ایرانی:

- چلوکباب با دوغ

- چلوکباب با ماست

- چلوکباب با سالاد

- چلوکباب با تخم مرغ

- چلوکباب بدون چلو!!

- چلوکباب بدون کباب!!

می گویم : این دیگر چه جور "تنوّعی" است است که به رخ ملت هم می کشی؟!

می گوید: مگر عیبی دارد؟ الان همین تنوع را در روزنامه های زنجیره ای هم داریم دیگر؛ بعد می شمارد:

انواع روزنامه های خودی ایرانی :

- کیهان کلاسیک  >>> روزنامه کیهان

- کیهان با حوادث >>> روزنامه ایران

- کیهان با هنرو صداو سیما >>> روزنامه جام جم

- کیهان پوست کنده! >>> یا لثارات

- کیهان نشکفته! >>> روزنامه جوان

- کیهان حوزوی! >>> پرتو

- کیهان مولتی مدیا >>> اخبار صدا و سیما

- کیهان بازاری و سنتی >>> روزنامه رسالت

- کیهان بولتنی!>>> صبح صادق

- کیهان محرمانه!>>>...

- کیهان با سخنرانی>>> ...

تازه خبر رسیده که دو تا روزنامه دولتی دیگه هم برای ورود به صحنه انتخابات مجوز گرفته و دو تا روزنامه مزاحم هم لغو مجوز ...

گفتم: خوبه ! خوبه !.... الحق که معلومه چلوکبابی نیستی! چند وقته این رو نوشتی؟

می گه : من لیسانس مکانیک دارم .دو سه روزه! اینو نوشتم.

گفتم : از من به تو نصیحت : جمعش کن تا جمعت نکرده ان! وگرنه بعداً باید بری جایی که یک لیسانس مکانیک می ره ( لابد زیر ماشین!)

اظهار نظر شما عزیزان( )

   1   2      >

لیست یادداشت های آرشیو نشده این وبلاگ

با سلام، خداحافظ!
هشدار امام درباره خودمحوری دانشگاهیان و قوای مسلح
سخن امروزین امام!
سوال سرخ و پاسخ سبز - بخش چهارم
سوال سرخ و پاسخ سبز - بخش سوم
سوال سرخ و پاسخ سبز - بخش دوم
سوال سرخ و پاسخ سبز - بخش اول
فرمان 8 ماده ای امام
«کتاب قانون» رودرروی «اخراجیها»!
نامه ای به برادر نوری زاد
شکلک او ، کفرما!
تاکتیک ابوسفیانی!
جمعش می کنیم!
سخنان مهم سیدمحمدخاتمی درباره فتنه اخیر
این خمینی بود!
[همه عناوین(167)][عناوین آرشیوشده]


Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ


آمار وب فارسی