سفارش تبلیغ
صبا ویژن
الهام خانوم - نازک خیال
آنکه اندیشناک پایان است، از فرو رفتن در آنچه نمی داند، باز ایستد و هرکه ندانسته به کاری بشتابد، خود را خوار کند [امام صادق علیه السلام]
من به ایمیل کمتر سر می زنم! کامنت بگذارید
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
238797
بازدیدهای امروز وبلاگ
615
بازدیدهای دیروز وبلاگ
1078
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک ]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
الهام خانوم - نازک خیال
مدیر وبلاگ : احمد نازک تن[168]
نویسندگان وبلاگ :
الهام خانوم (@)[29]


بسیجی بوده و انشاءالله مانده باشم. منتظرم صاحب امرمان بیاید. اگر بر ناروایی که از خودی سرزده صبر می کنم ، برای وجود دشمن است . و اگر بر آن صبر نکرده و نهیب می زنم ، برای وجود خطری بزرگتر است : دشمن اکبر!(نفس)
لوگوی وبلاگ
الهام خانوم - نازک خیال
فهرست موضوعی یادداشت ها
طنز[123] . سیاست[21] . یادداشت ها[15] . خبر[4] . سوال سرخ و پاسخ سبز[4] . عدالت . فرهنگ . فطر . آرشیو طنز دیماه 86 . آزار . آمریکا . اخلاق . اسارت . براندازی نرم . بردگی . جنگ نرم . خاطرات دوران جنگ . خاطره عبرت آموز .
بایگانی
یادداشتها
آورده بودند ! که : (طنز)
خاطرات طنز حج
نوشته های منتخب سایت
دی ماه 86
بهمن ماه 86
اسفند 86
پیوندهای روزانه

جریان احمدی نژاد [114]
حزب الله می رزمد [191]
صدای عدالت [182]
نیز هم [127]
نقطه سر خط [122]
[آرشیو(5)]

اوقات شرعی
لینک دوستان

تنها علمدار
گردان وبلاگی کمیل
متین نیوز
جعفر گلابی
صدای عدالت

لوگوی دوستان

خاطرات باورنکردنی یک حاج آقا - به روز رسانی :  1:57 ع 90/1/6
عنوان آخرین نوشته : وب حاج آقا راه اندازی شد !!

شیعیان اهل سنت واقعی - به روز رسانی :  9:4 ع 87/9/30
عنوان آخرین نوشته : غدیر حقیقت انکار نا پذیر تاریخ

جستجوی وبلاگ
:جستجو

با سرعتی بی نظیر و باور نکردنی و اعجاب انگیز متن یادداشتهارا کاوایش کنید!

اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر: الهام خانوم

عنوان متن شعر روز پدر! سه شنبه 87 تیر 25 ساعت 3:1 عصر

به مناسبت روز پدر، شعری را که ایرج میرزا برای مادر گغته بود ؛ برای پدر گفتیم! و این عین عدالت است !

هر کس که بلد نیست شعر بخواند، مجبور نیست که این شعر را بخواند! و اگر نتوانست این شعر را درست بخواند تقصیر خودش است . چون  در این شعر از لحاظ وزن وقافیه هیچ اشکالی وجود ندارد؛ جز در هف هشت مورد!

حالا این هم شعر روز پدر:

ای احمدی نژاد که جانم فدای تو  
                       قربان مهرورزی و صلح و صفای تو

در محضر عدالت و در محو دیو فقر
                        هرگز بخواب هم نرسد کس به پای تو

دشمن زهیبت تو بترسد، ازین سبب
                         تحریم می کند همه ما را، به جای تو

گفتی که از فروش دوصد ملک دولتی
                       حل می شود مسائل مسکن ، به رای تو

از مهرورزی تو جوانان، سپاسگوی؛
                        گویند با زبان دل خود، دعای تو

گفتی که بوی نفت به هر سفره ای خوش است
                        شد زین سخن ریاست ملت سزای تو

گفتی سپس که «طرح تحول ازین به بعد
                     حالی به حال می کندت ! ؛ این برای تو»

گوشت وبرنج به سالی نمی خورم
                      هم تخم مرغ و نان و پنیرم فدای تو

در صندوق ذخیره ارزی نماند پول
                      شد جملگی هزینه ی آن نسخه های تو

افشا شدند غارتیان؛ مافیائیان!
                      از برکت کلام تو و هوی و های تو

بیکار گشته ام من و همسایه های من
                     جانا کجاست منبع آمارهای تو؟

صفهای مختلف که کشیدند مردمان
                      هرگز نگفته اند در آن ، جز دعای تو

خواهند مردمان صبور اندرین صفوف 
                      
افزایش و تعدد مامورهای تو!!

دنیای شرق و غرب که مبهوت «هاله» اند
                       ما هم به حیرتیم از آن چشمهای تو

ما از مدیر گشتن تو بر جهان خوشیم 
           
            عالم در انتظار لب رهگشای تو

هرگز نبود کارشناسی در این دیار
                        غیر از برادر و خاله وعمه های تو

ملت نبرد خواب شبی تا تو را ندید

                       در هفت یا که هشت کانال با صدای تو           

«فحش از دهان تو» بوده است «طیبات»
                      «احسنت » و «به به » است همیشه جزای تو

اینک که کوس جنگ به دریا همی زنند
                       ما خنده بر لبیم از آن خنده های تو

خونین دلند همه عاشقان چو ما
                       خونین جگر زعشق تو و کارهای تو

ما هم به جمکران چو تو هستیم معتقد
                        هر هفته رفته ایم برای شفای تو

عشاق در پی اند که تا دوره ای دگر
                         مانی رئیس و بماند صلای تو

«نازک خیال» گر به جهنم رود، چه باک!
                    او عاشق است و ره بسپارد ورای تو!


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: الهام خانوم

عنوان متن شکایت دولت ایتالیا از احمدی نژاد چهارشنبه 87 تیر 12 ساعت 12:50 عصر

آقای زهره وند سفیرسابق ایران از ایتالیا که  بعد از سفر موفقیت آمیز احمدی نژاد به اجلاس فائو در رم فراخوانده شد(!)  گفته که دستگاههای ایکس ری با ورود احمدی نژاد شدت تولید اشعه شان بالا رفت ! خیلی ها به این حرف خندیدند. از دشمنان که توقعی نیست . دوستان هم یک پیام تبریک برای رئیس جمهور نفرستادند!

وقتی خودیها اینقدر بی مرامند که توطئه ترور رئیس جمهور خود را در ایتالیا باور نمی کنند و از بابت خنثی شدنش تبریک و تهنیت نثار نمی کنند!! خدا هم کاری می کند تا حقانیت این رئیس جمهور مظلوم روشن شود.

چطوری؟! اینطوری که دولت ایتالیا بابت خراب شدن دستگاههای ایکس ری مستقر در محل رئیس جمهور ما ، شکایت کرده است و گفته : به محض ورود احمدی نژاد ظاهرا تشعشعات قوی تری شبیه به هاله نور در محیط پراکنده شده که موجب تخریب دستگاههای ایکس ری  و خروج آنها از کنترل گردیده است .

این وسط آقای متکی دارد خیلی حال می کند! چون اولا سفیر ایران در ایتالیا ( زهره وند) از دوستان شخصی آقای احمدی نژاد بود و توسط وزارت خارجه بارها عدم لیاقت ایشان به رئیس جمهور گوشزد شده بود و لی همین آقای زهره وند ( سفیر سابق ایران در ایتالیا) روزی به منکی گفت : تـــــ....م پسرم را هم نمی توانی بخوری!

البته راست می گفت ! اما حالاشما فکر می کنید  با گفتن این اخبار خودش دارد چی می خورد؟! 

- آقرین ! دارد حرص می خورد! 


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: الهام خانوم

عنوان متن آیا قالیباف جانباز است ؟ چهارشنبه 87 تیر 12 ساعت 12:35 عصر

خانم فاطمه رجبی اخیرا آقای قالیباف را هدف قرار داده و برایش مقاله نوشته است . کار ایشان افشاگری است ، درست مثل پالیزدار! چندی قبل هم در مورد آقای هاشمی رفسنجانی نوشته بود:

روی بدن آقای هاشمی هیچ اثری از شکنجه نیست!

حالا که دوره افشاگری است ، باید از این خانم مطلع بپرسیم آیا روی بدن آقای قالیباف اثری از جانبازی هست یا او هم بدروغ خودش را جانباز معرفی کرده؟!!


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: الهام خانوم

عنوان متن راهنمای شرکت در انتخابات (قسمت اول) شنبه 86 اسفند 11 ساعت 8:51 صبح

بالاخره اگر قرار باشد در انتخابات رقابتی شرکت کنیم ، نامزدها در چه چیز با هم رقابت می کنند؟!  در زیبایی ؟! در قد و قامت ؟! در دلبری و ناز و غمزه؟! و یک چیزهایی در همین مایه ها!  زیبایی کلام و شعارها، قد و قامت حضور در فعالیتهای سیاسی، دل بردن از مردم؛ و ناز وغمزه برای مسئولین و ... از این حرفها.

حالا ما چیکار کنیم؟ کدام راانتخاب کنیم؟!

یک راهش این است ( و ساده ترین راه!) که چشممان را ببندیم و یک لیست از حزب و جبهه دلخواهمان برداریم و از بالا تا پایین را پر کنیم! البته یک عده ای با این روش مخالفند ولی اکثر مردم همینطوری رای می دهند . نگران پیدا کردن حزب یا جبهه (یا هر چیز دیگری که همین کارکرد را داشته باشد) نباشید! از این حزبها نزدیک انتخابات زیاد علم می شوند . تا قبل از انتخابات هم روزنامه ها وظیفه دارند تا مخاطبین خود را به سمت این حزب های یکبار مصرف ! و خلق الساعه رهنمون شوند!

یک راه دیگرش این است که نامزدها را بشناسی! این راه در شهرهای کوچک میسر است . مثلا فلانی خواهرزاده زن حسین آقاست که  پسرش توی مغازه اکبرآقا کار می کرد و اون روز جنس نسیه به ما نداد!  اما در شهرهای بزرگ ،کار گیر پیدا می کند! ناچار باید به شبنامه ها و اس ام اس ها و ... مراجعه کرد تا دید طرف و فک و فامیلش چقدر ثروت دارند؟ و چه خطاهایی در طول عمرشان مرتکب شده اند؟! البته مخابرات گفته که جلوگیری می کند(؟!) اما اولا نباید این حرفها را زیاد جدی گرفت ! ثانیا بفرض هم جلوی شبنامه و پیامک را گرفتند؛ « آنسوی خبرها» و «خبرهای ویژه» و « بولتن محرمانه » و ... را که نبسته اند! ثالثا اگر بالکل ببندند ، ما چه جوری پته نامزدها را روی آب ببینیم؟!

 


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: الهام خانوم

عنوان متن راهنمای شرکت در انتخابات (قسمت دوم) شنبه 86 اسفند 11 ساعت 7:0 صبح

حالا می رویم سراغ انتخاب نامزدها!

باید از بین همه کسانی که پته هایشان روی آب ریخته شده چندتایی را انتخاب کنیم! اگر قصد مبارزه با خودتان و شوخی با مردم را دارید ، به بدترین گزینه رای بدهید ! فقط این را بدانید که مثل خیلی ها که بعدا پشیمان شدند و توبه کردند، شما هم پشیمان می شوید و توبه می کنید و به خودتان فحش و بد و بیراه می دهید! که چرا چنین دسته گلی به آب داده اید که حالا باید پایش را بخورید و جوابش را هم روز قیامت بدهید! اما اگر دنبال وجدان آرام هستید، خب باید بگردید و راه و روش دیگری را پیدا کنید. مثلا پیشنهاد می شود که به خود نامزدها زیاد کاری نداشته باشید (چون از همه بالاخره یا خطایی شنیده اید یا بعدا خواهید شنید!)  و به جای آن به شعارهایشان نگاه کنید.

اگر از این راه رفتید؛ مراقب باشید که گول نخورید! چون معمولا هر شعاری که نامزدها می دهند، برعکسش را عمل می کنند! اگر بگویند با فقر مبارزه می کنند، حتما بدانید که فقر را دو سه برابر می کنند! اگر گفتند با تبعیض مبارزه می کنند ، منتظر فامیل بازی و حزب بازی و اخراج قبلی ها و رانت خواری جدیدی ها باشید! اگر گفتند توسعه سیاسی می دهیم منتظر بسته شدن روزنامه ها و غیره و ذلک  باشید! اگر گفتند مذاکره با امریکا بد است ؛ منتظر مذاکره باشید ! و اگر می خواهید رابطه سیاسی با مصر برقرار شود  ، سراغ همانهایی را بگیرید که در راه  برقراری کوچکترین رابطه سیاسی با مصر مانع تراشی می کنند.!

پس برنده ترین نامزدها کسانی هستند که بگویند: ما پولداریم و به پولدارها کمک می کنیم و فقرا را می کشیم و نابود می کنیم! اختناق برقرار می کنیم ! انواع تبعیض بین خودی و غیر و خودی ( با مرزبندی های حزبی!) برقراری می کنیم. بودجه ها را بر حسب رفاقت و نزدیکی به خودمان توزیع می کنیم ! با آمریکا مذاکره می کنیم! خلیج همیشه فارس را گاهی خلیج عربی می کنیم! جواب به احد الناسی پس نمی دهیم ! تورم را بالا می بریم ! نرخ سود وامها را افزایش می دهیم و ....

لا اقل اگر دروغ درآمد ، شما به هدفتان می رسید! و اگر راست هم در آمد ، می گوئید: « قربون صداقتش!همین صداقتش شما رو کشته!»


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: الهام خانوم

عنوان متن >>تقاضای اتحادیه کارگران قزوین! دوشنبه 86 بهمن 15 ساعت 1:0 عصر

 یک اطلاعیه بی نام و نشان آمده دفتر نازک خیال که نمی دانم برای چی ؟ آقای نازک خیال هم که جند روزی است تحت درمان روانی قرار دارد.تکلیف من هم روشن نیست. منتشرش کنم ؟ نکنم؟ اینجور جاهاست که قدر نازک خیال را می دانم و آن همه بد اخمی هایش را به جان می خرم.

اصلا من نمی دانم فرق سندیکا؛ اتحادیه ، انجمن؛ جمعی از..؛ مجمع ..؛ هر چه اسمش را می گذارید، با هم چیست ؟ اما این را می دانم که  ممکن است استفاده از بعضی اسمها بویژه وقتی نام کارگر بدنبالش باشد ؛ آلرژی آور باشد! اما من از کجا بدانم؟!برای همین هم هست که اطلاعیه ای که برای دفتر نازک خیال فرستاده اند ،تا مثلا منتشر شود ؛ زیر آن نوشته اند : اتحادیه ؛ بعد خط زده اند نوشته اند : سندیکا! ، بعد خط خورده نوشته اند : انجمن ؛ بعد خط خورده نوشته اند: جامعه اسلامی ؛ بعد همان را هم خط زده اند و بدون عنوان فرستاده اند! توقع دارند که حرفشان را منتشر هم بکنیم!!  حالا حرف مهمی هم نزده اند!! حرفی است که سالها ورد زبان مردم است و هیچ گوشی هم برای شنیدن آن پیدا نشده است و لابد گوش مفت نازک خیال مناسبتر از بقیه بوده! من هم بنا ندارم منتشرش کنم! یعنی اگر بکنم ممکن است گیسم را بدهد دست عیال مربوطه گِز دهند!! ( سبیل که ندارم ! پای عیالشان هم به جهت رعایت مسائل شرعیه باز شود در دفتر!) غرض آن که تقاضا کرده اند از نازک خیال که از مجلس بخواهد حالا که بحث بودجه در مجلس مطرح است آنها از دولت بخواهند تا برای سال بعد حقوق کارگران و کارمندان را افزایش ندهد! نوشته اند:

هر ده ریال که به حقوق ما اضافه می شود و یک و نیم ریالش را دوباره به نام مالیات برمی دارند      (نمی دانم این دیگر چه مرضی است؟! خوب از اول بگویند که 5/8 ریال به حقوق اضافه شده ) در مقابل این اضافه حقوق کاذب ، 15 ریال واقعی هم به هزینه ها اضافه می شود.نوشته اند : ما قول می دهیم که همین جوری بی افزایش حقوق، مخلص دربست دولتها و رئیس دولتها ، اعم از مهرورز و  خشونت ورز، توسعه گر و روزمره گر، کارکن و تنبل، زحمتکش و تن پرور، پوپولیست و انتلکتوئل ؛ آبادگر و ویرانگر ، واداده و وانداده  و .. باشیم ( هستیم و بوده ایم و خواهیم بود!)

از طلا گشتن پشیمان گشته ایم             مرحمت فرموده ما را مس کنید!

حق با نازک خیال است که این چیزها را منتشر نمی کند و سطل بازیافتش پر است از نامه وارده !


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: الهام خانوم

عنوان متن عاقبت خوش خدمتی یکشنبه 86 بهمن 14 ساعت 1:0 عصر

امروز بعد از انتصاب به سمت آشپزی اولین روزی است که رفتم غذا درست کنم. دیروز با مامانم اینا مشورت کردم که چی درست کنم؟ مامان گفت روز اول مرغ درست کن ! هم راحت تره ، هم کلاس داره! دستورالعمل پخت مرغ را هم به من داد و یادداشت کردم. قرار شد تلفنی به سوالات احتمالی هم پاسخ بده!! رفتم فروشگاه سوپری محل یک مرغ 5/1 کیلویی ( سایزسفارشی مامان جون) بگیرم. گفت : کیلو 2250 تومان . اولش خواستم بخرم ؛ اما بعد گفتم یک مشورت با مامان بکنم. با موبایل زنگ زدم و پرسیدم ؛ گفت : اوه ، اوه ! چه خبره؟! نه نگیر! برو تره بار! ( 50 تومان هزینه مکالمه را داشته باشید!) تاکسی گرفتم رفتم تره بار( 200 تومان کرایه تاکسی را داشته باشید!) دیدم عجب صف طولانی ایه ! چاره نبود . ایستادم. ساعت کارم شروع شده بود اما بالاخره این هم جزو وظایفم بود! نیم ساعت گذشت تا نوبت به من رسید.(هزینه نیم ساعت حقوق را داشته باشید!)یک مرغ 2 کیلویی گنده انداخت روی ترازو و گفت : 4100 تومان!  

جای چون و چرا نبود. رفتم دفتر؛ دیدم نازک خیال عصبانی نشسته دارد ناخن می جود!

-          سَـ ...ـلام!

-          سلام و زهرمار! کدوم گوری بودی تاحالا؟

-          ببخشید! من در راستای احکام صادره رفته بودم برای آشپزی مواد غذایی بخرم!

-          تو غلط کردی! بیجا کردی! دو تا حکم دیدی خودتو گم کردی؟ باورت شده ؟! سر خود هر کاری می کنی؟ تو آب هم خواستی بخوری باید اجازه بگیری! مفهوم شد؟! بهت گفته باشم بدونی : اون احکام فرمالیته فقط برای این است که نگن نیست !

-          بـ...ـله!

-          حالا چی خریدی؟!

-          مرغ!

-          تو نمی دونی من مرغ دوست ندارم؟! لجبازی با رئیس؟! مخالفت ؟ سنگ اندازی؟ شبهه افکنی؟ کار شکنی ؟....

-          قربان ! به جان مبارکتان نمی دونستم ! تازه مگه چه عیبی داره؟الان همه نون و پنیر رو با مرغ می خورن! ضمنا این رفتار شما هم اصلا به یک "نازک خیال مهربان" نمی خوره!

-          دِ همین بلبل زبونیت نجاتت میده دیگه ! این دفعه بخشیدمت! فقط نیم ساعت کسر حقوق داری به خاطر تاخیر! مرغ روهم نخواستیم . ببر خونه با ننه ات نوش جان کنین. ضمنا برای خرید اقلام دفتر باید حکم جداگانه داشته باشی!

 چاره چیه ؟! باید تحملش کرد . شاید بنده خدا هنوز گرفتارعواقب ماجرای دیروز باشه !

 


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: الهام خانوم

عنوان متن نازک خیال دیوانه شد! شنبه 86 بهمن 13 ساعت 1:56 عصر

این همه ادعا! اون همه اهنّ و تُلپ ! آقا الان زده به سرش! داره دور اتاق دفتر راه می ره و چرند می گه ! نفهمیدم  چی شد که اینجوری شد؟ اما احتمال می دم  بابت بگو مگوی مختصری بود که بین ایشون و فرزندشون پیش اومد!

چند روز پیش ،مرحوم نازک خیال(!) داشت پسرش رو نصیحت می کرد که بره بسیج ثبت نام کنه . صحبت از ایام انقلاب و آرمانخواهی های مردم و رشادتها و شهادتها شروع شد و همینجوری آقای نازک خیال از جوانمردی و ایثار و انسانیت و شرف و ... این جور چیزها صحبت می کرد و خاطرات دوران بسیجی خودش و مشاهدات و احساسات اون دوره را برای بچه می گفت تا راضی اش کرد برای ثبت نام در بسیج!

 

امروز بچه یک تُک پا اومد دفتر. خبر خوش ثبت نام را به بابا داد. بعد سر حرف بین پدر و پسر باز شد و پسر گفت :

-          بابا! بچه ها ی مدرسه خیلی به من می گفتن برو بسیچ ثبت نام کن . اما من بخاطر بعضی جور مسائل نمی رفتم.

-          پسرم ! بعضی جور مسائل چی چیه؟ اینا همه اش جو سازی ها ی دشمن علیه این بسیجه!

-          دیگه چون شما اصرار داشتین . بچه ها هم از مزایای ثبت نام در بسیج گفتن ، دیگه دیدم بهتره تاخیر نکنم.

-          آره پسرم ! ما هرچی هم که بگیم ؛ باز شما جوونا حرف هم سن و سال هاتون رو بیشتر گوش می دین!

-          بابا ! آخه شما نگفته بودین که عضویت در بسیج باعث کاهش مدت خدمت سربازی می شه . سهمیه کنکور داره ! موقع استخدام ، مزایای شغلی اضافه داره ؛ یک سری حمایتهای قانونی و درسی داره؛ اردو داره ؛ بن داره؛ تخفیف ....

 

نمی دونم چی شد که آقای نازک خیال ؛ یکهو پا شد گلدان گل مصنوعی روی میز را برداشت و محکم کوبید توی کله پسر نازنینش ! حالا هم اورژانس بیمارستان اومد او را برد. اما کاش اورژانس تیمارستان هم می اومد خود نازک خیال رو می برد! آخه شما نمی دونین چه حالیه؟! و داره چی چیا می گه ؟!

 

 


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: الهام خانوم

عنوان متن جیگر داشتن! یکشنبه 86 دی 23 ساعت 12:0 صبح

من جیگر دارم !

تو جیگر منی !

او جیگر دارد

ما جیگر داشتیم

شما جیگر ما بودید

آنها جیگر دارند!!

-          چی داری با خودت می گویی؟!

-          هیچی دارم "فعل" صرف می کنم!

-          غلط کرده ای چیزی صرف می کنی ! مگر نگفتم بجزساعت 10 و 12 هیچ کس حق ندارد چیزی صرف کند؟!

-          آقای نازک خیال! فعل صرف کردن ، خوردن نیست! یک تمرین ادبی است برای این که بهتر بنویسم!

-          آهان! حالا چه فعلی صرف می کردی؟

-          فعل  ِ... فعل  ِ ....

-          دِ بنال دیگه ! جیگرشو نداری بگی؟

-          چرا   دارم؛ اتفاقا همین فعل " جیگر داشتن " بود!!

-          بـــــــــــــــــله ؟!  سرکار خانوم روو چه کار به جیگر داشتن؟! باز هم گول اسمتو خوردی ؟ باز هم رفتی پای صحبت  این مداح اهل دولت!! نشستی؟ گفته باشم ! الان محرم نزدیک است ! اگر هوس بکنی بری پای روضه این جور آدمها بنشینی؛ دیگه ...!

-          دیگه چی؟! لابد باز می خوای تهدیدم کنی که از این  وبلاگ  درپیتی اخراج می شم. هان ؟!

-          نخیر ! می خواستم بگم دیگه اسم خودت رو عاشق امام حسین نگذار! عاشق یکی دیگه هستی!


اظهار نظر شما عزیزان( )

نویسنده مطالب زیر: الهام خانوم

عنوان متن پیام مردمی! شنبه 86 دی 22 ساعت 12:0 صبح

قربون وبلاگتون برم ! خیلی وبلاگ قشنگی دارین. روزانه کلی خواننده داره . من هم از خوانندگان پر و پا قرص این وبلاگم . نمی دانم چرا وبلاگ شما را منتخب اعلام نمی کنن.؟

مدیر سایت (نازک خیال) :

ای زرگنده !.... گند زدی حسابی! بیخود نبود که از اون روزنامه هم بیرونت کردند. زن حسابی! آدم وقتی می خواد پیام مردمی بنویسه ، اول یک اسم مستعار مناسب انتخاب می کنه ، نه این که به نام خودش پیام فدایت شوم برای خودش بفرسته! یک نگاه به اون اسم گنده ات بکن اون بالا! دوم این که اینجا روزنامه نیست که برای شمارگان انتشارش باصطلاح "خالی ببندی" و کسی نفهمه! این وبلاگه؛ و بقول بعضیها : کنتور داره! ما هم که یاد نگرفتیم در کنتورش دستکاری کنیم تا دوبرابر ، سه برابر نشون بده! یا یک روبات اینترنتی درست کنیم تا هی بره صفحه وبلاگ مون را باز کنه و ببنده تا شماره بندازه ! سوم این که : پیام مردمی را در ستون مخصوص می نویسند. این وبلاگ هم یک جای مخصوص دارد که نوشته "  اظهار نظرشما عزیزان" باید می رفتی اون تو می نوشتی. چهارم این که : با این گندی که زدی توقع داری وبلاگ منتخب هم بشی؟! پنجم این که : پیام مردمی را معمولا سردبیر یا یک کسی نزدیک به او می نویسد؛ تازه با اجازه و هماهنگی ، نه هر منشی تازه به وبلاگ رسیده ی اخراجی از روزنامه ها که هنوز یاد نگرفته دروغ خودش رو پنهان کنه !! ششم این که: اگر اینجوری اسرار وبلاگ را فاش کنی ، فردا پس فردا همه خبردار می شن که از شبکه وایر لس همسایه ها دزدکی استفاده می کنیم؛ آی پی های تماسمان  را هم دستکاری می کنیم ، و .....! هفتم این که : با این گند کاریها، اگر جنابعالی از خواننده های پر و پا قرص نباشی، پس کی باشه ؟! هشتم این که : پاک داری ناامیدم می کنی ! انتخابات نزدیکه و هنوز کار یاد نگرفته ای!  تو که یک "پیام مردمی" نمی توانی بنویسی ، چطور می خواهی یک "مصاحبه مردمی" در کوچه و خیابان تهیه کنی؟ لابد توقع داری در صدا و سیما هم کار پیدا کنی بری شبکه دو برنامه ی بیست و سی گزارش ویژه  تهیه کنی!


اظهار نظر شما عزیزان( )

   1   2      >

لیست یادداشت های آرشیو نشده این وبلاگ

با سلام، خداحافظ!
هشدار امام درباره خودمحوری دانشگاهیان و قوای مسلح
سخن امروزین امام!
سوال سرخ و پاسخ سبز - بخش چهارم
سوال سرخ و پاسخ سبز - بخش سوم
سوال سرخ و پاسخ سبز - بخش دوم
سوال سرخ و پاسخ سبز - بخش اول
فرمان 8 ماده ای امام
«کتاب قانون» رودرروی «اخراجیها»!
نامه ای به برادر نوری زاد
شکلک او ، کفرما!
تاکتیک ابوسفیانی!
جمعش می کنیم!
سخنان مهم سیدمحمدخاتمی درباره فتنه اخیر
این خمینی بود!
[همه عناوین(167)][عناوین آرشیوشده]


Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ


آمار وب فارسی