من جیگر دارم !
تو جیگر منی !
او جیگر دارد
ما جیگر داشتیم
شما جیگر ما بودید
آنها جیگر دارند!!
- چی داری با خودت می گویی؟!
- هیچی دارم "فعل" صرف می کنم!
- غلط کرده ای چیزی صرف می کنی ! مگر نگفتم بجزساعت 10 و 12 هیچ کس حق ندارد چیزی صرف کند؟!
- آقای نازک خیال! فعل صرف کردن ، خوردن نیست! یک تمرین ادبی است برای این که بهتر بنویسم!
- آهان! حالا چه فعلی صرف می کردی؟
- فعل ِ... فعل ِ ....
- دِ بنال دیگه ! جیگرشو نداری بگی؟
- چرا دارم؛ اتفاقا همین فعل " جیگر داشتن " بود!!
- بـــــــــــــــــله ؟! سرکار خانوم روو چه کار به جیگر داشتن؟! باز هم گول اسمتو خوردی ؟ باز هم رفتی پای صحبت این مداح اهل دولت!! نشستی؟ گفته باشم ! الان محرم نزدیک است ! اگر هوس بکنی بری پای روضه این جور آدمها بنشینی؛ دیگه ...!
- دیگه چی؟! لابد باز می خوای تهدیدم کنی که از این وبلاگ درپیتی اخراج می شم. هان ؟!
- نخیر ! می خواستم بگم دیگه اسم خودت رو عاشق امام حسین نگذار! عاشق یکی دیگه هستی!
|