نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن
>>اطلاعیه مهم دفتر نازک خیال در خصوص انصراف ایشان از نامزدی نمای
|
یکشنبه 86 دی 30 ساعت 11:32 صبح |
>>اطلاعیه مهم دفتر نازک خیال در خصوص انصراف ایشان از نامزدی نمایندگی مجلس
"در پی تماسهای مکرر و لاینقطع مردم عزیز و گرانقدر قزوین با دفتر نازک خیال که خواستار ثبت نام وی برای نمایندگی مجلس شده بودند؛ ایشان ضمن ابراز تشکر و امتنان از محبتهای همیشگی مردم قدرشناس قزوین ، اعلام نمودند از نامزدی نمایندگی در مجلس منصرف شده و معتقدند که اوضاع نسبت به سالهای قبل تغییر یافته و دیگر کار قوه مقننه از اهمیت چندانی برخوردار نمی باشد . زیرا دولت نهم نشان داد که بدون توجه به قوانین هم می توان کشور را اداره کرد! و قوه مقننه نیز قصد نظارت بر عملکرد هیچ (!) رئیس جمهوری را ندارد . لذا در نماینده شدن نازک خیال ، نهایت کار چنین است که ایشان رئیس قوه مقننه می شوند جای آقای حداد عادل!! آن وقت هر رئیس جمهوری که خواست برود مکه ؛ شب رفتنش یک مصاحبه خداحافظی و حلالیت طلبی می گذارد در سیما؛ و هر چه نقص و ناتوانی است می اندازد به گردن نازک خیال! و گردن نازک خیال هم نازک تر ازآن است که نپذیرد! لذا قانون بگذرانی و نگذرانی ؛ برنامه و بودجه تصویب بکنی یا نکنی؛ فرق چندانی ندارد. نازک خیال پیشنهاد می کند به منظور صرفه جویی در حقوق و نان و پنیرسفرهای استانی و ...، یک ماشین امضاء با 280 امضای متفاوت بسازند و در اختیار رئیس جمهور قرار دهند تا هر لایحه ای اعم از بودجه و غیره را بدهند به آن ماشین و امضا شده پس بگیرند."
الهام خانوم متن بالا را نوشته و گذاشته جلوی من تا امضایش کنم. می گویم: چه کشکی؟ چه ماستی؟ کدام تماس مکرر؟ کدام مردم ؟ کی خواست به من رای بده؟ نکند این کارها را از زمان فعالیت در همان روزنامه دولتی-مردمی سابقا عصرگاهی و جدیدا صبحگاهی یاد گرفته ای؟! حیف که سبیل هم نداری تا به تاسی از مرحوم گل آقا بدهم دودش دهند!!
می گوید: ( یعنی الهام خانوم؛ منشی دفتر نازک خیال می گوید)
- الهام به قربانتان !( خودش را می گوید) شما این نوشته را امضاء کنید. خیلی کلاس دارد . همین جوری یواش یواش رجل سیاسی می شوید دیگر ! فکر کرده اید پس کشکی گتره ای است ؟!
ضعیفه پر بیراه هم نمی گوید! یادم باشد یک پست جدید برایش در نظر بگیرم!!
|
|
اظهار نظر شما عزیزان( ) |
|
نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن
>یک مافیای جدید!
|
یکشنبه 86 دی 30 ساعت 11:26 صبح |
الهام خانوم دیرتر از بنده وارد دفتر شده و خودش را سراسیمه نشان می دهدکه از او نپرسم چرا اینقدر دیر آمده ! نفس زنان می گوید: قربانتان شوم! شنیده اید که بعضی ها در داخل کشور زنگ زده اند به ترکمنستان و آنقدر تو بمیری، من بمیری کرده اند تا ترکمنستان راضی شده که گاز را در این سر سیاه زمستان به روی مردم بیچاره ایران زمین ببندد؟!! (لینک اصل خبر)
- بله ، من هم شنیده ام . البته خبر های شماهم چندان دست اول نیست . مال چند روز قبله !
- خوب ، پس چرا هیچ چیزی نوشتید؟ اظهار نظری، رهنمودی، بیانیه ای ،چیزی...؟
- ناقص العقل! اگر قرار باشد راجع به هر مطلبی اظهار نظر کنیم ، کل پارسی بلاگ را هم کم می آوریم که ؛ آخر آدم وقتی یک چیزی می شنود باید فکر کند. بقول قدیمی ها : "شنونده باید عاقل باشه!" شنونده های اولیه این خبر هم علمای شیراز بوده اند و حتما و لابد از من و تو بهتر می فهمند. زنک! اگر چنین خبری صحت داشت ؛ تا الان که شما پیش بنده دارید نطق می فرمایید؛ تماس گیرنده را گرفته ؛ بازجویی کرده ؛ اعتراف گرفته ؛ اعترافش را از صدا و سیما پخش کرده ؛ محاکمه کرده ؛ در مراسم تاسوعا و عاشورا وسط خلایق عزادار از دار مجازات آویزانش کرده بودند که !
- اِاِاِ.....؟ پس یعنی این هم یک مافیای دیگه است که زمین را کج می کند ....؟
- آهـــــــان ! قربون خودت برم. شدی زن عاقل ! وقتی زمین کج باشه ، عروس نمی تونه خوب ....حرکات موزون بکنه !
|
|
اظهار نظر شما عزیزان( ) |
|
نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن
مداح کوبی!
|
دوشنبه 86 دی 24 ساعت 1:29 عصر |
از وقتی الهام خانوم وارد تشکیلات نازک خیال شده ، دوباره ایمیل را فعال کردیم! به عادت و روش و منش بزرگان داده ایم ایملیها را اول ایشان بخواند ، خلاصه کند(سانسور کند!) و اگر صلاح دانست به من گزارش کند! امروز اولین گزارش را آورده که یک ایمیل وارده داشته ایم؛ می گویم لابد همین جوک بی مزه و تکراری برکناری رئیس سازمان هواشناسی بخاطر سرمای بیش از حد هوا ؛ و انتساب غلامحسین الهام با حفظ سمت به جای او را فرستاده اند!
- نخیر ! قربانتان شوم ؛ نامه جسارت آمیز است . پر از فحش و لعن ونفرین به نازک خیال و ضرغامی !(رئیس صدا و سیما) دو تا شما ؛ یکی ضرغامی!
می گویم: مثلا کار سرکار خانوم خلاصه کردن ( سانسور کردن!) همین چرندیات است !
می گوید: آخر ، فقط همین یک ایمیل را داشتیم . تازه ، از هر سه تا فحش یکی اش را نوشته ام!
می گویم : حالا چرا من و ضرغامی ؟ اون کجا و من کجا؟
می گوید: آخر ، هر دو تان مداح ستیز و مداح کوب شده اید. او که از آیت الله و کارشناس مذهبی گرفته تا مجری برنامه را در صدا و سیما به جان مداحان انداخته ؛ شما هم هر چه در توان داشته اید دریغ نفرموده اید!!
می گویم : ای بابا! پس چرا سهم من دوبرابر ضرغامی شده؟ او که انواع رسانه ها را برای مداح کوبی در اختیار دارد؛ ما همین یک وبلاگ فکسنی درپیتی بی مشتری را داریم .
می گوید: حاج آقا؛ خودتان را به کوچه علی چپ نزنید! یعنی شما نمی دااید که ایشان فقط به مداحان اهل بیت (ع) گیر داده ولی شما به مداحان اهل دولت؟!!
ضعیفه! خلاصه کردن هم بلد نیست! لااقل او که از هر سه فحش یکی را نوشته ، فحشهای مربوط به من را خلاصه می کرد؛ آن چه مربوط به ضرغامی بود باقی می گذاشت! این جوری شاید می شد در همین وبلاگ بعنوان نظر خوانندگان منتشرش کنیم ؛ کلی هم به تعداد بینندگان وبلاگ اضافه می شد. مگه نه؟!
|
|
اظهار نظر شما عزیزان( ) |
|
نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن
غیبت با توجیه المسائل!
|
دوشنبه 86 دی 24 ساعت 12:0 صبح |
روز عرفه که تمام شود ، شب عید قربان می شود. همه حاجیها ازعرفات راه می افتند به سمت مشعر. غروب عرفه ؛خدا به همه حاجیها وعده بخشایش و رحمت داده و همه حاجیها مثل نوزادی که تازه متولد شده باشند بی گناهند. خلصه و آرامش و سبکبالی غیر قابل وصفی احساس می کنی. در تاریکی غروب هنوز اثر نماز مغرب در وجودمان بود که شروع کرد از ملا حسنی ( امام جمعه ارومیه ) غیبت کردن!
گفتم : مرد حسابی ! غیبته ! تو هم الان مُحرمی! رعایت کن، بگذار پاکی و بیگناهی یک دو روز در وجودت بماند.
گفت : اگر ملا حسنی بداند که در چه جای مقدسی یادش کردیم ، راضی راضیه !
|
|
اظهار نظر شما عزیزان( ) |
|
نویسنده مطالب زیر: الهام خانوم
جیگر داشتن!
|
یکشنبه 86 دی 23 ساعت 12:0 صبح |
من جیگر دارم !
تو جیگر منی !
او جیگر دارد
ما جیگر داشتیم
شما جیگر ما بودید
آنها جیگر دارند!!
- چی داری با خودت می گویی؟!
- هیچی دارم "فعل" صرف می کنم!
- غلط کرده ای چیزی صرف می کنی ! مگر نگفتم بجزساعت 10 و 12 هیچ کس حق ندارد چیزی صرف کند؟!
- آقای نازک خیال! فعل صرف کردن ، خوردن نیست! یک تمرین ادبی است برای این که بهتر بنویسم!
- آهان! حالا چه فعلی صرف می کردی؟
- فعل ِ... فعل ِ ....
- دِ بنال دیگه ! جیگرشو نداری بگی؟
- چرا دارم؛ اتفاقا همین فعل " جیگر داشتن " بود!!
- بـــــــــــــــــله ؟! سرکار خانوم روو چه کار به جیگر داشتن؟! باز هم گول اسمتو خوردی ؟ باز هم رفتی پای صحبت این مداح اهل دولت!! نشستی؟ گفته باشم ! الان محرم نزدیک است ! اگر هوس بکنی بری پای روضه این جور آدمها بنشینی؛ دیگه ...!
- دیگه چی؟! لابد باز می خوای تهدیدم کنی که از این وبلاگ درپیتی اخراج می شم. هان ؟!
- نخیر ! می خواستم بگم دیگه اسم خودت رو عاشق امام حسین نگذار! عاشق یکی دیگه هستی!
|
|
اظهار نظر شما عزیزان( ) |
|
نویسنده مطالب زیر: الهام خانوم
پیام مردمی!
|
شنبه 86 دی 22 ساعت 12:0 صبح |
قربون وبلاگتون برم ! خیلی وبلاگ قشنگی دارین. روزانه کلی خواننده داره . من هم از خوانندگان پر و پا قرص این وبلاگم . نمی دانم چرا وبلاگ شما را منتخب اعلام نمی کنن.؟
مدیر سایت (نازک خیال) :
ای زرگنده !.... گند زدی حسابی! بیخود نبود که از اون روزنامه هم بیرونت کردند. زن حسابی! آدم وقتی می خواد پیام مردمی بنویسه ، اول یک اسم مستعار مناسب انتخاب می کنه ، نه این که به نام خودش پیام فدایت شوم برای خودش بفرسته! یک نگاه به اون اسم گنده ات بکن اون بالا! دوم این که اینجا روزنامه نیست که برای شمارگان انتشارش باصطلاح "خالی ببندی" و کسی نفهمه! این وبلاگه؛ و بقول بعضیها : کنتور داره! ما هم که یاد نگرفتیم در کنتورش دستکاری کنیم تا دوبرابر ، سه برابر نشون بده! یا یک روبات اینترنتی درست کنیم تا هی بره صفحه وبلاگ مون را باز کنه و ببنده تا شماره بندازه ! سوم این که : پیام مردمی را در ستون مخصوص می نویسند. این وبلاگ هم یک جای مخصوص دارد که نوشته " اظهار نظرشما عزیزان" باید می رفتی اون تو می نوشتی. چهارم این که : با این گندی که زدی توقع داری وبلاگ منتخب هم بشی؟! پنجم این که : پیام مردمی را معمولا سردبیر یا یک کسی نزدیک به او می نویسد؛ تازه با اجازه و هماهنگی ، نه هر منشی تازه به وبلاگ رسیده ی اخراجی از روزنامه ها که هنوز یاد نگرفته دروغ خودش رو پنهان کنه !! ششم این که: اگر اینجوری اسرار وبلاگ را فاش کنی ، فردا پس فردا همه خبردار می شن که از شبکه وایر لس همسایه ها دزدکی استفاده می کنیم؛ آی پی های تماسمان را هم دستکاری می کنیم ، و .....! هفتم این که : با این گند کاریها، اگر جنابعالی از خواننده های پر و پا قرص نباشی، پس کی باشه ؟! هشتم این که : پاک داری ناامیدم می کنی ! انتخابات نزدیکه و هنوز کار یاد نگرفته ای! تو که یک "پیام مردمی" نمی توانی بنویسی ، چطور می خواهی یک "مصاحبه مردمی" در کوچه و خیابان تهیه کنی؟ لابد توقع داری در صدا و سیما هم کار پیدا کنی بری شبکه دو برنامه ی بیست و سی گزارش ویژه تهیه کنی!
|
|
اظهار نظر شما عزیزان( ) |
|
نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن
کروبی و 100 هزار تومان!
|
جمعه 86 دی 21 ساعت 12:0 صبح |
زنک ناقص العقل است دیگر! ( الهام خانوم را می گویم) زن است و احساسات ! می گوید این بار به کروبی رای می دهد چون 50 هزار تومان را به 100 هزار تومان افزایش داده است . می گویم : آخر ، عزیزم ! دلبندم ! ناسلامتی سواد داری ؛ بقول خودت با اصحاب قلم و رسانه معاشرت داشته ای ؛ آن ماشین حساب بی صاحب را که همه باهاش قهر کرده اند ، بردار . از سه سال پیش تا بحال هر سال 25 درصد تورم را میانگین حساب کن . سر راست می شود 195 درصد! یعنی دوبرابر! تازه با نرخ تورم 25 درصدی که اصلا و ابدا قبولش ندارم ارزش این 100 هزار تومان الان خود بخود شده اندازه همان 50 هزار تومان سه سال پیش. شما بشین حساب کن . نرخ خانه از پارسال تا بحال از دوبرابر بیشتر شده یا نه ؟ لپه و لوبیا و لبنیات و تخم مرغ .... هم بهکذا(!) اگر ظاهر عدد و رقم پولی که ماهیانه می خواهی بگیری برایت خیلی مهم است و کاری به ارزش واقعی اش نداری ؛ خوب صبر کن ؛ احمدی نژاد یک دوره دیگر هم رئیس جمهور بشود ، آنوقت به جای 50 هزار تومان و 100 هزار تومان؛ ماهیانه 500 یا 600 هزار تومان کروبی بهت پیشنهاد می دهد. این طوری که بهتره؛ عزیزم!
قهر کرد. راه افتاد که برود. گفتم : حرف حساب حالیت نمی شود که از آن روزنامه قبلی هم بیرون کردند!
گفت : نخیر! آنها هم اول با همین "عزیزم" و "دلبندم" شروع کردند و بعد فهمیدم که.... جای من اونجا نیست! حالا هم تا دیر نشده خودم می روم سر خانه و زندگی ام.
گفتم : کجا؟! بابا قصد و غرضی نداشتم . از روی عادت گفتم. اصلا تو جای دخترمی!
گل از گلش شکفت ! و برگشت . فکر کرد راستی راستی او را هم سن و سال دخترم می دانم!
|
|
اظهار نظر شما عزیزان( ) |
|
نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن
آفتابه نازک خیال!
|
پنج شنبه 86 دی 20 ساعت 12:22 عصر |
قفل در دفتر نازک خیال را دیشب شکسته اند و رفته اند داخل . از مجموع اجناس و لوازم دفتری و اداری ، هیچ چیز کم نشده ، الا آفتابه !! که برده اندش!
ضعیفه ( الهام خانوم) رفته کِز کرده یک جا خودش را قایم می کند.از "پاسخگویی" هراس دارد.
می گویم: ضعیفه! صبح که آمدی در دفتر را باز کنی، همینطوری بود؟
- بله ، حاج آقا! (از وقتی رفته به آرشیو وبلاگ سر زده و خاطرات حج را خوانده ، به من می گوید "حاج آقا")
- از صبح تا به حال چه اقدام مثبتی برای این تجاوز آشکار کرده ای؟ کمیته تحقیق و تفحص تشکیل داده ای یا نه ؟ به مقامات بالا عریضه و شکوائیه نوشته ای یا نه ؟ استعفا نامه خودت را تایپ کرده ای یا نه ؟ زود بگو چه غلطی کرده ای؟!
- حاج آقا! دوره این کارها بسر آمده. الآن اگر گندی بالا بیاد هیچ نیازی به این کارها نیست. فوراً من یک متمّم بودجه می نویسم می دهم به شما؛ شما هم که از خودمان هستی و آن را تصویب می کنی . زود می رویم یک آفتابه نو و جدید و دست اول دوباره می خریم و می گذاریم سرجایش ؛ انگار نه انگار..
- زبان درآورده ای این یکی دو روزه!! لااقل انگیزه متجاوزین را بررسی می کردی ؛ شناسایی شان می کردی ...
- کرده ام! همین همسایه های دور و بَرِمان بوده اند. همین که شنیده اند بعضی نماینده های مجلس ته مانده آب لیوان حاج آقا احمدی نژاد را تبرّکاً خورده و به سر و رو مالیده اند !! دیده اند دستشان به ایشان که نمی رسد؛ عجالتاً شما را که منتقد ایشان هستی و چند روز پیش هم تعارفات مخلصانه با هم رد و بدل کردید ، دم دست داشتند. از روی مهر و محبت وارد دفتر شده اند؛ چیز خاصی برای تبرّک نیافتند ، آفتابه نیمه پر شما را ....
- اخراج !! اخراج!! "تبرّک" را هم به مسخره گرفته اند؟! هر چه می خواهم این محرّمی ، زبان به دهان بگیرم و ساکت باشم ؛ نمی گذارند!
رفت چادرش را سرش کند که برود. زیر لب غُر می زد که : اگر قرار است کسی اخراج شود ؛ باید آنها که "تبرّک" را به مسخره گرفته اند اخراج شوند؛ نه من که برای شما نقلش کردم !
|
|
اظهار نظر شما عزیزان( ) |
|
نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن
اصلاح چارت سازمانی
|
چهارشنبه 86 دی 19 ساعت 12:0 صبح |
آن آقای دکترین و استراتژی که گفته " دولت قبلی دولت حرف بود و دولت فعلی دولت عمل" ؛ چندان بی راه هم نگفته است . مثلا همین اصلاح چارت سازمانی هیئت وزیران ! چقدر در آن دولت صحبت از این شد که باید فلان معاونت را ایجاد و فلان معاونت را ادغام کرد؛ و چه بحثها براه افتاد و چه دعواها و چه بگو مگوها!! آخر سر هم هیچ کاری نکرد! اما این دولت ، دولت عمل است . کاری به این سوسول بازیها ندارد. هر چه مصلحت بداند همان را عمل می کند! مثلا وقتی به این نتیجه رسید که سازمان مدیریت و برنامه ریزی را منحل کند ، می کند. کاری به قانون و مجلس و این مزاحم بازیها ندارد. یا مثلا تصمیم بر آن می شود که یک پست سازمانی برای معلم اخلاق هیئت وزیران درست کند؛ خوب درست می کند! (و البته آن اوایل ایشان را می برد و در ابتدای جلسه به وزراء درس اخلاق می داد. الان دیگر با خوب شدن اخلاق وزراء و اصلاحات کابینه ! دیگر نیازی نیست و حذف می کند) یا مثلا گروه مشاورین جوان درست می کند؛ مزاحمت که ایجاد می کنند و غُرغُر می زنند؛ منحلشان می کند! یا زمانی متوجه شد که مداح واجب تر از دبیر هیئت وزیران است ، خودش تصمیم می گیرد که دبیر هیئت دولت را از هواپیما پیاده کند و مداح را بجایش سوار کند. حالا اگر می خواست اول چارت سازمانی را اصلاح کند و عبارت دبیر هیئت دولت را بردارد و بجایش مداح اهل دولت را بگذارد ، اصلا سفر استانی به اردبیل تمام شده بود و .... سنگ روی سنگ بند نمی شد. همین طوری خوب است دیگر!
|
|
اظهار نظر شما عزیزان( ) |
|
نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن
بودجه شفافتر!
|
سه شنبه 86 دی 18 ساعت 12:0 صبح |
یک دفتر فَکَسَنی با دو نفر آدم نصفه و نیمه مثل من نازک خیال و این الهام خانوم (که دوتایی روی هم رفته یک آدم حسابی هم نمی شویم !) دیگر چی دارد که بودجه لازم داشته باشد؟! اما پایش را کرده توی یک کفش ( این الهام خانوم) که : "نخیر! اگر بودجه نداشته باشیم، مردم می گویند کارشان بی حساب و کتاب است ! " من هم راضی شدم که برود خودش یک بودجه شُسته رُفته بنویسد، بیاورد.
رفته بعد از چند روز، یک ورق پاره آورده جلوی من گذاشته که مثلا این بودجه است ! تویش نوشته : این مبلغ را ماهیانه من بدهم به ایشان!! که چی بشود؟! که خانوم هر خرجی که مصلحت دانستند بکنند! نه ماده ای، نه تبصره ای ، نه فصلی ؛ ... می گویم : این چه طرز بودجه نویسی است ؟!
می گوید :" چه عیبی دارد؟ بودجه پیشنهادی امسال دولت به مجلس هم همینطوری هاست . می خواسته اند شفاف باشد. حالا این از بودجه پیشنهادی دولت هم شفافتر است ! لایحه بودجه ای که دولت تقدیم مجلس کرده همچین دست کمی از این بودجه دفتر نازک خیال ندارد! خوب است یک بودجه بنویسم که بعد از سه سال مثل دولت که نتوانسته از عهده تفریغ آن برآید ؛ از عهده تفریغش بر نیاییم؟!"
می گویم : عُرضه نداری دخل و خرج دفتر را حساب کنی ؛ یا عُرضه نداری حساب کتاب بودجه دریافتی را پس بدهی؛ دیگر چرا طعنه و کنایه به مجلس و دولت می زنی؟! پول بی حساب می خواهی ؟ یک کلام بگو بهت بدهم . دیگر چرا این ادا و اطوار را در می آوری و بودجه می نویسی و ...؟
|
|
اظهار نظر شما عزیزان( ) |
|
لیست یادداشت های آرشیو نشده این وبلاگ
|
|