دیروز از فرط بیکاری در دفتر نشسته بود و چت می کرد! همین الهام خانوم منشی دفترنازک خیال را می گویم که با حفظ سمت ، آشپزی و نظافت دفتر و کار حسابداری و خواندن و خلاصه کردن ایملیها و غیره و ذلک(!) می پردازد.قحط الرجال است دیگر! البته علاوه بر قحط الرجال بودن ؛ سرکار الهام خانوم ، هم حرف گوش کن هستند و هم نزده می رقصد! ( برداشت سوء ممنوع! منظورم آن است که خود کاراست ؛ وظیفه شناس است ؛ و...) خرجش هم کم است ( در این باره شاید بعدا بنویسم)
ما هم بیکار نیستیم . مراقبش هستیم. داده ام یک نرم افزار امنیتی نوشته اند که کلیه چتهایش را هم "سیو" (!) می کند. این هم متن چت دیروزش:
- اگر گفتی کدوم گازگرفتگیه که بد بختی میاره؟
- خب معلومه دیگه ؛ گاز CO ناشی از سوخت ناقص بخاری گازیه که آقای ایمنی می گه خفه می کنه!
- نخیر! اون که باعث می شه طرف بمیره. بدبختی و خوشبختی بعدش را هم که ما خبر نداریم!
- پس لابد منظورت گاز گرفته شدن توسط بعضی خانومهاس!
- نچ! اون هم اگر زرنگ باشی؛می ری دادگاه دیه اشو می گیری،حال می کنی!
- نمی دونم ؛ شاید گاز گرفته شدن توسط حیوانات است.
- اونم نــچ! چون حیوانات اولا بسیار متمدن تر از گذشته ان که گاز بگیرن. ثانیا اگرهم بگیرن بدبختی چندانی نداره.
- نمی دونم خودت بگو!
- اون گازگرفتگی بدبختی داره که ساکن شهرهایی باشی که در یک سفر استانی ؛ بی مطالعه و بی برنامه ، مهرورزی نصیبت بشه دستور بدن تا آخر سال بهت گاز بدن . بعد تو بری هرچی وسیله نفت سوزه بفروشی و خبر نداشته باشی زمستان در راهه و از گاز خبری نیست و روسیاهی فراون پیش خانواده برای شماس که گرفتار گاز مهرورزی شدین. حالا شما میگین که من با این منشی پرمسئولیت بیکار! چیکار کنم؟ اونهم با این سیاه نمایی های دوستاش!
|