نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن
>تشنه لب یا تشنه لبیک؟ ( محرّمانه)
|
یکشنبه 86 دی 30 ساعت 11:25 صبح |
همه ما در مجالس عزاداری شنیده ایم که ابا عبدالله الحسین علیه السلام هنگامی که آخرین یار و یاور خویش را هم از دست داد و یکه و تنها راهی میدان شد، فریاد "هل من ناصر ینصرنی... و هل من ذاب یذب عن حرم الرسول" سر داد .
به این ماجرا از زاویه دید حسین (ع) که بنگریم ؛ هرگز کمک خواهی و یاور طلبی صرف نمی بینیم . او که خود را برای شهادت و خاندان خود را برای اسارت آماده کرده بود. او حتی با شهادت علی اصغر خود می دانست که این قوم، چه قدر بی مروت و بی رحمند. پس؛ از این فریاد چه منظوری داشت ؟ آیا پیوستن یک یا دو نفر و یا حتی دهها نفر، راه نجاتی برای حسین و خاندانش بود؟ آیا حسین پس از شهادت علی اکبر و عباس و علی اصغر و نزدیک به 70 نفر از وفادارترین انسانها رغبتی به زنده ماندن خود داشت ؟!
هرگز! هرگز!
اما حسین می دید که امت پیامبر(ص) چگونه راه دوزخ را برگزیده اند. او از شدت ترحم و مهربانی می کوشید تا هر کس را که ذره ای انسانیت ( رحم، شفقت به خاندان رسول خدا ) و ذره ای ارتباط قلبی با پیامبر در وجودش باقی مانده است ؛ نجات دهد. روضه خوانها کمتر برای مابیان می کنند که در هر صحنه ای چه کس به جبهه حق پیوست.اما این رفتار امام نشان می دهد که ارتباط عاطفی و قلبی با حق، می تواند در آخرین لحظات هم نجات بخش انسان باشد. این سرمایه را ،اگر داریم ، پاس باید داشت.
در آن وانفسا "به فکر نجات مردم بودن" کار یک انسان زمینی نیست ! ما اگر بودیم فقط نفرین می کردیم! اما حسین (ع) دنبال آن بود که ولو یک نفر را از جبهه شیطان به جبهه خدا منتقل کند!! برای اثبات آن که او امام هدایت بود، آزمایشی سخت تر از این ممکن نیست!!یاد مرحوم شریعتی را گرامی بداریم که در قهقرای ضلالت و اوج قدرت ظلم؛ جمله ای را به یادگار گذاشت . او می گفت : حسین بیش از آن که تشنه آب باشد، تشنه لبیک بود آری جمله مرحوم شریعتی درست است . اما کامل نیست . حسین؛ تشنه لب بودن خود و خاندانش را هم وسیله ای برای جلب یک " لبیک "می کرد. حتی اگر به تشنگی حسین هم دلمان سوخت ، یادمان باشد که هنوز رشته ارتباطی بین ما و او باقی است!! دریابیمش؛ شاید به لبیکی منجر شود!
|
|
اظهار نظر شما عزیزان( ) |
|
لیست یادداشت های آرشیو نشده این وبلاگ
|
|