من "الهام خانوم "؛ نویسنده جدید در وبلاگ نازک خیال ، منشی دفتر ایشان هستم. سن من مثل سن همه خانمها محرمانه است . کار من اول تایپ نوشته های نازک خیال بود. ایشان بعلت این که دست راستش قادر به نوشتن نیست ، مرا استخدام کرده تا برایش مطالب توشتنی را تایپ کنم. بعد از مدتی دیدم که نوشتن کار سختی نیست . فقط امضایش سخت است ! برای همین هم نازک خیال خیلی از چیزهایی را که نوشته و داده من تایپ کرده ام ، دوباره پاک می کند و می گوید: مسئولیت دارد! ممکن است برداشت خوبی از آن نشود!
هر چه اصرارش کردم که آخر این که نمی شود هی بنویسی و هی پاره کنی! بالاخره هر مطلبی به کسی بر می خورد دیگر! می گوید: من حوصله دادگاه ندارم! تا حالا پایم به دادگاه باز نشده .
بهش گفتم : خوب ، اشکال ندارد. تو هم مطالبی که خودت جرات نداری بنویسی بده تا با امضای من منتشر شود!
یک نگاه چپ به من انداخت که رعشه بر تنم افتاد. فرباد زد: الهام خانوم ! گول اسمتو خوردی؟! هان! زن حسابی! اونیکه هر چه از زبان دیگران است به نام او منتشر می شود و هیچ مدعی العمومی هم جلودارش نیست ، خانوم الهامه ، نه الهام حانوم!
من که این حرفها توی کتم نمی ره! تصمیم گرفتم آیدی و پسورد نازک خیال عصبانی را بردارم و برای خودم یک آیدی و پسورد باز کنم و هررررررر چی دلم می خواهد بنویسم! اصلا شاید علیه خود نازک خیال افشاگری کنم ! یا ... حالا ببنیم چی پیش می آید؟!
|