نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن
... که خر نشدیم !
|
چهارشنبه 86 فروردین 15 ساعت 11:33 صبح |
خوش به حال ما که خر نشدیم !
یادم می آید بچه (تر!) که بودیم با خانواده رفته بودیم یکی از دهات اطراف قزوین. طبق معمول آن ایام برداشتن بارها به عهده بچه ها بود و ما بقچه ها و قابلمه ها و زیراندازها (آنموقع رسم نبود بچه ها اسباب بازی با خودشان به پیک نیک ببرند !) و مایحتاج یک گشت تفریحی را با چه خفتی بدوش می کشیدیم تا بزرگترها راضی شوند ما را به تفریح ببرند و از تصمیم خود برای شاد گذراندن یک روز در بیرون خانه پشیمان نشوند. به هر حال با کمرهای تا شده و بارهای سنگین داشتیم می رفتیم که چشم خواهرم به خری افتاد که بار زیادی روی پالانش گذاشته بودند و بیچاره زیر آن بار چهار دست و پا وامانده بود و گردنش را بدنبال کسی که او را از این بار نجات دهد این طرف و آن طرف می گرداند. خواهرم که با برداشتن بار زیاد درک عمیقی از این صحنه بدست آورده بود؛ بطور جدی ای گفت : آخیش ! حیونک ! خوش به حال خودمان که خر نشدیم !
حالا حکایت امروز ماست و ابراز خشنودی پلیس راهنمایی رانندگی از کاهش شصت و پنج درصدی تلفات انسانی سفرهای نوروزی که نهایتا به حدود ششصد کشته ناقابل ختم به خیر (؟!) شده است . براستی اگر دویست نفر در یک سانحه هوایی جان خود را از دست می دادند ، در کشور عزای عمومی اعلام نمی کردند؟چگونه است که بر ششصد کشته خود خشنودی می کنیم ؟!
یاد حکایت دیگری افتادم : در زمان موشکباران ما تهران بودیم و مردم تهران از ترس موشکها به اطراف شهر می رفتند و کل تلفات موشکها روزانه به متوسط سی نفر در روز نمی رسید ولی تلفات فراریان، از تصادف و بیماری و مار و عقرب و سکته های دور از بیمارستان به بالای یکصد نفر در روز می رسید !! و باز هم جماعت تهرانیها از فرار خود از مرگ ! راضی بودند. حال یک نفر تلفات سفرهای نوروزی امسال ما را که تازه با کاهش شصت و پنج درصدی هم روبه رو بوده با شهدای یک عملیات متوسط جنگی مقایسه کند و ببیند که خدا وکیلی کدام یک قابل ترس و فرار است ؟
|
|
اظهار نظر شما عزیزان( ) |
|
لیست یادداشت های آرشیو نشده این وبلاگ
|
|