نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن
اندر مناقصات دولتی!
|
دوشنبه 85 اسفند 21 ساعت 7:56 صبح |
اندر مناقصات دولتی!
آورده اند که حکیمی را سه فرزند بود هر یک از دیگری باهوشتر و داناتر. روزی پدر آنان را به نصیحت فراخواند که ای پسران من زنهار تا نان از غیر حلال مخوریدو دانش خود خرج دولتیان نکنید که قدر ناشناسند و دانش نشناس و یاری شما مر دولتیان را سبب شود تا ترک دین و دانش کنید که مردمان جز به دانش و هنر راه به جایی نبردند . پس پسران هریک به کاری اندر شدند . یکی در راه و ساختمان استاد فن شد و پروژه جات (!) از بخش خصوصی می ستاند و یکی بهتر از دیگری بقیمت و بهنگام تحویل می داد . دیگری در طبابت به سمت استادی رسید و کارش در توسعه و ساخت شفاخانه ها بالا گرفت و شفاخانه ریز و درشت می ساخت در هر گوش و کناری و بقیمت و بهنگام مجهز می ساخت و سومی اما از بالا کشیدن دماغ خود عاجز بود! و روزی او را دو برادر دیگر می دادند.
قضا را امیر آن دیار بمرد و امیری دانشمند و دانش پرور بر امارت گماردند و پسران را به دربار خواندند که چون شما دانشمندید و سوابق درخشان شما بر همگان آشکار است پس باید که در مناقصات دولتی حاضر شده و دولت را یاری رسانید . آن دو پسر هر یک در فن و حرفه خود مناقصه ای در خور توان خود را برگزیده و هفته و ماهی را مصروف بررسی ها کرده پیشنهاد خود همانگونه که در بخش خصوصی مرسوم بود با نرخی معقول و زمانبندی معقول و طرحی معقول در پاکت سر به مهر ارسال نمودند و در مناقصه برنده نشدند. پس مناقصات پی در پی در جاده و پل و بیمارستان و خانه بهداشت و سد و نیروگاه یک به یک می آمد و تمامی را باختند . روزی پسر کوچک که دماغ خود بالا کشیدن نمی توانست نزد برادران آمدو هنگفت پولی طلب کرد و بی پرسش بدو دادند . رفت و فردا آمد و گفت اسناد مناقصه دولتی ستاندم طرحی دهید. طرحی دادند معقول و منطقی در زمانبندی معقول و بودجه معقول . برادر کوچک گفت : این طرح را برنده شدن نشاید ! که همه چیز آن معقول است و عقل دولتیان به چشمشان است و جز اعداد بر صفحه نبینند و حسن سابقه و توان عمل از شما نجویند. شما را باید تا هزینه آن نصف کرده زمان آن را به ثلث کاهش داده تا در مناقصه برنده شوید! برادران گفتند که: البته طرح در چنان حالتی ناشدنی است و وی پاسخ داد که: صد البته در چنان حالتی هم که شما می گویید نابردنی ! است . چاره همان است که گفتم .
رفتندو طرح را به نیم اعتبار لازم و ثلث زمان لازم پیشنهاد داده و برنده شدند . پس چون نوبت به اجرا رسید برادر کوچک گفت: کار را زخمی کرده و اصلاحیه دهید که بر زمان و اعتبار آن بیفزایند و سبیل مشاور و ناظر را چرب نموده مصوبه بستانید و چنین کردند . القصه در نهایت امر ، طرح با زمانی سه برابر آنچه در ابتدا معقول و منطقی بود و با هزینه ای دوبرابر آنچه معقول و منطقی بود به پایان نرسید و هنوز ادامه داشت و دو برادر دانشمند در زیر دست سومی مشغول خدمت بودند!
|
|
اظهار نظر شما عزیزان( ) |
|
![](imgs/arr_left.gif)
لیست یادداشت های آرشیو نشده این وبلاگ
|
|