(تهرانیها )
کاروان ما قزوینی ها بد جایی نبود ، اما بعضی آدمها دوست دارند همیشه غر بزنند. می گفتند چرا هرچی جای خوبه به تهرانیها می دهند و ما شهرستانیها را فرستادند توی این خانه ها؟!
هرچه مدیر کاروان قسم می خورد که تقسیم خانه ها براساس قرعه کشی بوده و تفاوت قیمت کاروانها هم ناشی از همین تفاوت خانه هایشان است ، کسی باور نمی کرد. همان بعضیها باز بهانه می آوردند که نخیر! ما اگر باندازه تهرانیها هم پول داده باشیم باز آنها را می برند به جاهای خوبتر. مثلا همین کاروان آقای دیباجی .
تا این مدیراز دست این غر زدنها خسته شد و یکروز چند نفر از کاروانیها را جمع کرد و برد کاروان آقای دیباجی .
چشمتان روز بد نبیند . وقتی وارد راهرو شدیم حدس زدیم که چه خبر است . اما وقتی چشممان به داخل اولین اتاق افتاد ؛ ...برایمان واقعا قابل تصور نبود که اتاقها و فضای عمومی و تر و تمیز خودمان را با آن خانه تنگ وتاریک و بد قواره و خفه مقایسه کنیم .
موقع بازگشت تا خانه همه ساکت بودند. حتی مدیر هم کلمه ای نگفت . آن روز در جلسه کاروان با اشاره به بازدید از کاروان تهرانیها ! گفت :
همه ما فقط چند روز اینجا میهمانیم . خوب یا بد می گذرد. آنها که وقتشان را برای زیارت صرف کرده اند از سختی اقامت در اتاقها رنجی نمی بینند و آنها که وقتشان را صرف حسادت به این و آن کردند همین را برای خود به سوغات می برند.
|