نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن
(( هاپویانوس))
|
پنج شنبه 85 بهمن 26 ساعت 10:0 صبح |
((هاپویانوس))
خانه را که خریدند ، صاحبخانه قبلی سگش را نبرد. ظاهرا نتوانسته بود برایش ویزا بگیرد . سگه ماند و با کارگران افغانی که بازسازی خانه را انجام می دادند آشنا شد. اما با صاحبخانه جدید آشنا نبود و موقع ورود او به خانه حسابی پارس می کرد . اما غذای سگه از سوی صاحبخانه و کارگران همیشه به راه بود.
تا این که بازسازی تمام شد و قرار شد صاحبخانه اسباب کشی کند ؛ اما با سگه چیکار کنند؟!
سگه را بردند آدمش کنند! چند هفته ای رفته بود . دیشب آوردندش ! می گفتند آدم شده ! دست می دهد؛ صاحبش را شناسایی می کند ؛ فرق دوست و دشمن را می فهمد ؛ از دست غریبه غذا نمی گیرد ؛ به فرمان صاحبش دست از تعقیب دشمن بر می دارد و...
اسمش را هم گذاشته اند : هاپویانوس ! (یعنی هاپو بعلاوه پسوند اسامی روم باستان ) مثلا اسم سگ اصحاب کهف!
از وقتی این چیزها را شنیدم بفکر رفتم که آیا جایی هست که مرا هم آدم کنند؟!!
صاحبم را بشناسم ؛ فرق دوست و دشمن را بشناسم ؛ از دست غریبه غذا نگیرم ؛ به فرمان صاحبم باشم و ..
|
|
اظهار نظر شما عزیزان( ) |
|
لیست یادداشت های آرشیو نشده این وبلاگ
|
|