حدودا سال 75 بود که دوستم به من گفت: می دانی هنوز ( تا آن سال) تعداد زیادی اسیر عراقی ( و لابد متقابلا اسیر ایرانی در عراق) در اسارت باقی مانده اند؟!
با تعجب گفتم : نه! مگر مبادله اسرا پایان نگرفت؟
گفت: متاسفانه نه! .... و بدتر از همه این که اسیران علیرغم تلاش همه جانبه و محبتها و رسیدگی های بی مانندی که ایرانیان از آنها می کنند ، دچار انواع بیماری های ریز و درشتی شده اندکه عمدتا جنبه روانی دارد. حتی بیماری های معمولی شان براحتی خوب نمی شود و سریع مریض می شوند. با آن که خانواده های آنها را یک دوبار ویزا داده اند که به دیدنشان بروند و مدتی هم با هم زندگی کرده اند اما دوری از جامعه خیلی روی رفتار و اندیشه انها تاثیر منفی گذاشته است ...
برای اولین بار بود که نگاه من به اسیران عراقی تا این حد ترحم آمیز می شد. البته هیچگاه نگاه انتقام جویانه از آنان نداشته ام ولی به هرحال آنها متجاوز به میهن و مردم میهن من بودندو باید تاوان عمل زشت خود را می دادند ... اما شاید حد آن تا این اندازه نبود.
در آن زمان بود که نکته ای به فکر من رسید:
در قرنهای دور وقتی جنگی رخ می داد ، اگر اسیر می گرفتند، یا او را در برابر اسرای خودی آزاد می کردند یا باید نگهش می داشتند. پرسش اول این بود که : کجا؟!
هزینه نگهداری از او شامل لباس و غذا و درمان را از چه منبعی می پرداختند؟
طبعا افراد توانمند باید عهده دار سرپرستی آنها می شدند و در مقابل از اسیر کار می کشیدند. اسیر از لحاظ حقوقی مالکیت نداشت مگر به اجازه صاحبش و هیچ اجباری به پذیرش دین صاحبش نداشت ( لااقل در اسلام اینطوری است) تشویقات متعددی هم برای اسران در نظر گرفته شده که بهانه آزادی آنها می شد. بویژه برای زنان که بارداری و زاییدن کودک آنها را آزاد می کرد . آنها در مدت اسارت بین مردم می زیستند و از همه نوع امکانات مادی بهره مند بودند جز آن که با ننگ و عار ( مجازات ) همراه بود ولی روانپریش و منزوی نمی شدند و بویژه گرفتار بیماریهای متنوع جنسی ( و به تبع آن روانی ) نمی شدند.
حساب کردم اگر اسیران را در انتخاب زندان 15 ساله ( یا مادام العمر یا طولانی مدت) و بردگی با احتمال آزادی بوسیله خدمات برجسته (مثل سواد اموزی در آن دوران و اعمال مشابه در این دوران) آزاد می گذاشتند، آنها کدام را انتخاب می کردند؟!
|