سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات طنز حج 2 - نازک خیال
بردبارى و درنگ از یک شکم افتادند و هر دو از همت بلند زادند . [نهج البلاغه]
من به ایمیل کمتر سر می زنم! کامنت بگذارید
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
244668
بازدیدهای امروز وبلاگ
276
بازدیدهای دیروز وبلاگ
482
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک ]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
خاطرات طنز حج 2 - نازک خیال
مدیر وبلاگ : احمد نازک تن[168]
نویسندگان وبلاگ :
الهام خانوم (@)[29]


بسیجی بوده و انشاءالله مانده باشم. منتظرم صاحب امرمان بیاید. اگر بر ناروایی که از خودی سرزده صبر می کنم ، برای وجود دشمن است . و اگر بر آن صبر نکرده و نهیب می زنم ، برای وجود خطری بزرگتر است : دشمن اکبر!(نفس)
لوگوی وبلاگ
خاطرات طنز حج 2 - نازک خیال
فهرست موضوعی یادداشت ها
طنز[123] . سیاست[21] . یادداشت ها[15] . خبر[4] . سوال سرخ و پاسخ سبز[4] . عدالت . فرهنگ . فطر . آرشیو طنز دیماه 86 . آزار . آمریکا . اخلاق . اسارت . براندازی نرم . بردگی . جنگ نرم . خاطرات دوران جنگ . خاطره عبرت آموز .
بایگانی
یادداشتها
آورده بودند ! که : (طنز)
خاطرات طنز حج
نوشته های منتخب سایت
دی ماه 86
بهمن ماه 86
اسفند 86
پیوندهای روزانه

جریان احمدی نژاد [114]
حزب الله می رزمد [191]
صدای عدالت [182]
نیز هم [127]
نقطه سر خط [122]
[آرشیو(5)]

اوقات شرعی
لینک دوستان

تنها علمدار
گردان وبلاگی کمیل
متین نیوز
جعفر گلابی
صدای عدالت

لوگوی دوستان

خاطرات باورنکردنی یک حاج آقا - به روز رسانی :  1:57 ع 90/1/6
عنوان آخرین نوشته : وب حاج آقا راه اندازی شد !!

شیعیان اهل سنت واقعی - به روز رسانی :  9:4 ع 87/9/30
عنوان آخرین نوشته : غدیر حقیقت انکار نا پذیر تاریخ

جستجوی وبلاگ
:جستجو

با سرعتی بی نظیر و باور نکردنی و اعجاب انگیز متن یادداشتهارا کاوایش کنید!

اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن

عنوان متن خاطرات طنز حج 2 شنبه 85 بهمن 28 ساعت 11:0 صبح

(بیمه لباس!)

(مشابه این ماجرا را در حکایتهای شوخی آمیز شنیده بودم ولی هرگز باور نمی کردم که در عالم واقع هم رخ دهد)

زائر به مدیر کاروان مراجعه کرد وگفت :

- این ماشین لباسشویی ، آستین لباس مرا پاره کرده ؛ شما گفته بودید که بیمه خسارت همه چیز را می دهد ، خسارت لباس مرا هم می گیری ؟

مدیر کاروان که از سادگی حاجی دلش به رحم آمده بود گفت :

- حاجی جان ! می گیرم . پول لباست چقدر می شه ؟

 همزمان دستش را کرد در جیبش تا بیست ریال سعودی به حاجی بدهد ؛ اما ناگهان چیزی به یادش افتاد :

- راستی حاجی جان ؛ کدوم ماشین لباسشویی آستین لباست رو پاره کرد؟ بدیم ایرادش رو برطرف کنن.

حاجی گفت :

- همون که توی حموممان هست.

مدیر با تعجب گفت :

- اما توی حموم ها ما ماشین لباسشویی نداریم که . همه ماشینها توی آشپزخانه ها هستند .

حاجی با اصرار گفت :

-همون ماشین کوچیکه، سفیده ؛ وقتی لباسمو توش شستم خواستم آبش بکشم ؛ لباسمو کشید برد! من هم لباسمو محکم نیگر داشتم . اما آستینش گیر کرده بود . کشیدم بیاد بیرون که آستینش پاره شد . حالا بیمه پولشو می ده یا نه؟!


اظهار نظر شما عزیزان( )


لیست یادداشت های آرشیو نشده این وبلاگ

با سلام، خداحافظ!
هشدار امام درباره خودمحوری دانشگاهیان و قوای مسلح
سخن امروزین امام!
سوال سرخ و پاسخ سبز - بخش چهارم
سوال سرخ و پاسخ سبز - بخش سوم
سوال سرخ و پاسخ سبز - بخش دوم
سوال سرخ و پاسخ سبز - بخش اول
فرمان 8 ماده ای امام
«کتاب قانون» رودرروی «اخراجیها»!
نامه ای به برادر نوری زاد
شکلک او ، کفرما!
تاکتیک ابوسفیانی!
جمعش می کنیم!
سخنان مهم سیدمحمدخاتمی درباره فتنه اخیر
این خمینی بود!
[همه عناوین(167)][عناوین آرشیوشده]


Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ


آمار وب فارسی