* مرگ ابولولو :در کتب تاريخ آمده ابولولو پس از آسيب زدن به عمر و زخمي کردن تعدادي ديگر نمازگزاران پا به فرار گذاشت اما نتوانست از مسجد بيرون برود و در همانجا مردم او را دستگير کردند و او که خود را گرفتار ديد - با همان خنجري که عمر را با آن زده بود - خود را کشت (خودکشي کرد).اما درباره قبر او بايد گفت طبيعي است جنازه اش را در همان مدينه دفن کرده اند. به هرحال او نتوانست بگريزد حتي نتوانست از مسجد بيرون رود بلکه همانجا خودکشي کرد چه رسد به اينکه پايش به ايران و کاشان رسيده باشد!!. بنابرين اينکه برخي از عوام مي گويند" ابولولو فرار کرده، نزد حضرت امير(ع) آمد و از ايشان پناه خواست و ايشان فرمودند: من تو را با طيّ الارض به کاشان مي برم که مردمانش شيعه هستند" کاملاً بي پايه است زيرا مردم کاشان در آن زمان شيعه نبوده اند. اساساً مردم کاشان به تبعيت از قم شيعه شدند و چون رواج تشيع در قم بين سالهاي 80 تا 115هجري آغاز شده بنابراين در سال مرگ عمر (سال 23 هجري) خبري از تشيع در کاشان يا در قم نبوده است.بلکه تشيع در آن زمان در ميان عده اي از صحابه در مدينة النبي(ص) منحصر بود.( ر. ک. رسول جعفريان ، تاريخ تشيع در ايران ص 173 )در يک کلام نمي توان قصه هاي عاميانه ي مربوط به ابولولو را – که با عموم تواريخ شيعه و سني تعارض دارند - باور کرد.( درباره خودکشي ابولولو نيز به منابعي که در فوق ذکر شد مراجعه فرماييد. استاد رسول جعفريان معتقد است قصه هاي عوامانه زيادي در قرن 6 و 7 در ميان شيعيان درباره ابولولو رواج يافته که فاقد مستند تاريخي و علمي است. وي با اينکه از اشتباهات عمر دفاع نمي کند با اين حال دفاع از ابولولو را نيز ناروا مي داند. ر.ک. تاريخ خلفا ص 110